و صادرات ایران حاصل شد. حتی برای اولین بار صادرات ایران بر واردات فزونی گرفت. در عین اینکه ما واقعاً برای پول و برای ارزهای خارجی فوقالعاده در مضیقه بودیم.
س- آنموقع آقای محمود نریمان وزیر دارایی بودند.
ج- بله. مدتی محمود نریمان بود. ارز عمدهای که در اختیار ما قرار میگرفت همان بود که اصل چهار آمریکا میداد و آن هم با قطرهچکان که در این اواخر به بیست میلیون دلار رسیده بود.
بعد از اینکه ما از دیوان لاهه برگشتیم، پیشنهاد تازهای از طرف ترومن و چرچیل در تابستان ۱۳۳۱ به مصدق رسید که بر حسب ظاهر نوشته بودند که ملی شدن مورد قبول آنها است و دولت آمریکا حاضر است ده میلیون دلار فوراً در اختیار ایران بگذارد و دولت ایران قبول کند که از یک طرف مسئله غرامت به دیوان دادگستری بینالمللی احاله شود و از طرف دیگر به شرکت نفت انگلیس اختیار بدهد که اداره امور فروش نفت را به عهده داشته باشد. دکتر مصدق این پیشنهادها را برای مطالعهی من که آنوقت به سبب کسالت در یک ده ییلاقی استراحت میکردم فرستاد و از من دعوت کرد که به دیدن او بروم. من به دیدن او رفتم و در آن خصوص مذاکره کردیم. ایشان گفتند: «ببینید این آقایان بعد از مدتی چه چیزی برای ما فرستادند. بنابراین ما مملکت را باید به ده میلیون دلار بفروشیم و اختیار خود را به دست شرکت نفت انگلیسی بدهیم». دکتر مصدق جواب رد به آن پیشنهاد دادند و از همان زمان بود که با دولت انگلیس قطع رابطه سیاسی کردند. در مورد این قطعه رابطه باید بگویم که بنده با آن مخالف بودم. ما در سال پیش کنسولگریهای انگلیسیها را بسته بودیم و دلایل بزرگ برای آن داشتیم. اسناد خیلی مهم به دست آوردیم از وزارتخانه و جاهای دیگر که آنها را تکثیر کردیم و اغلب دوستان ما یک نسخه از آن را داشتند از جمله خود بنده هم داشتم که از مداخلات کنسولهای آنها در دورههای مختلف، در امور اداری و شخصی و مداخلات سفارت انگلیس در انتصابات وزرا و مأمورین ادارات حکایت میکردند. کنسولخانههای انگلیس در شهرستانها هر کدام یک قدرت سیاسی بودند که در امور محلی