بشود که اگر وقایعی مثل ۹ اسفند و این چیزها اتفاق افتاد، بتوانند از نهضت ملی دفاع بکنند. ولی دکتر مصدق به این کار رضا نداد. آیا علتش را میدانید چه بود؟ من میدانم که دیگران هم چنین پیشنهادی به او کرده بودند و او اکراه داشت که این کار را انجام بدهد.
ج- بله. مصدق اولاً به هیچوجه رضایت نداشت که سازمانهای حزبی در امور مربوط به ارتش مداخله کنند و یا با جمعی از افسران ارتش به عنوان افسران ملی ارتباط داشته باشند. او میگفت که امر ارتش باید به کلی از احزاب مجزا باشد و همچنین عقیده اساسی او این بود که مبارزات حزبی و سیاسی حتی در زمان مبارزه با دولتهای دیکتاتوری هم نباید به صورت مبارزات مسلحانه و چریکی باشد و بیم و خوف داشت از اینکه سازمانهای مسلح حزبی بیش از اینکه مفید باشند، موجب اغتشاش بشوند. از این جهت او با این ترتیب موافقت نداشت
س- یک سؤال دیگری که بنده از حضورتان دارم این است که من بارها شنیدم که در فاصله ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد دکتر مصدق نقشه این را داشت که اعلام جمهوری بکند و کاندیدای جمهوری هم مرحوم علیاکبر دهخدا بود. آیا این موضوع حقیقت داشت؟ یا شما از این مسئله اطلاعی دارید؟
ج- این مطلب اصلاً واقعیت ندارد. حتی زمانی که شاه در رم بود، مصدق میخواست با او ارتباط پیدا بکند و تأمینی به او بدهد که برگردد. به هیچوجه گفتوگوی اینکه اعلام جمهوری بشود در مصدق نبود. آن مطلب راجع به دهخدا در اینباره بود که چون شاه رفته بود و اگر برنمیگشت لازم بود یک مقام غیرمسئولی که به جای شاه علم بکند، یعنی به صورت شورای سلطنت تشکیل بشود و برای شورای سلطنت چند نفر را در نظر گرفته بودند که از آن جمله مرحوم علیاکبر دهخدا بود. ولی درباره اعلام جمهوریت مطلقاً چنین خبری نبود. مصدق یک قسمنامه برای شاه فرستاده بود که بنده خودم صورت آن قسمنامه را نزد مصدق دیدم. چون شاه از مصدق خوف و وحشت داشت قسمنامه حاکی از این بود که من به هیچوجه در پی جمهوریت نیستم و اگر هم مردم مرا به عنوان رئیسجمهور انتخاب کنند، قبول چنین سمتی نخواهم کرد. حالا تمام مضامین آن به خاطرم نیست، ولی یک چنین نامهای در همان