س- اسم کوچک آقای دکتر اعتبار یادتان نیست؟
ج- نخیر. اسم کوچکش یادم نیست.
س- سمت دولتی هم داشت؟
ج- در آن تاریخ سمت دولتی نداشت ولی چندین بار وزیر شده و حتی داعیهی نخستوزیری هم داشت.
س- شما اطلاع دارید که این کمیته در واقع فکر چه کسی بود و چه کسی از آن حمایت میکرد؟
ج- من احتمال کلی میدهم که در پشت سر این کمیته سپهبد بختیار قرار داشت و به همین جهت هم بعد از یکی دو جلسه من دیگر پا به آن کمیته نگذاشتم و در جلسات آن شرکت نکردم و دوامی هم نیاورد. در همین مواقع بود که سپهبد بختیار سفری به آمریکا کرد و من متوجه بودم که او در پی توطئه و اقداماتی است و میخواهد وسایلی برای خودش فراهم بکند و یقین کردم که این مسافرت بختیار به آمریکا تقریباً پایان کار او خواهد بود و همانطور هم شد.
س- اینطور که شایع است گویا ایشان در آمریکا با بعضی از مقامات آمریکایی صحبتی علیه شاه کرده و پیشنهاداتی کرده بود که مقاماتی این موضوع را به شاه اطلاع دادند.
ج- بله. آنطور که معلوم است به آمریکا آمده و پیشنهاد کرده بود که بایستی شاه را بردارند و رژیم دیگری بر سر کار بیاید و گویا آمریکاییها هم روی خوشی به او نشان نداده و این مطلب را هم به شاه اطلاع داده بودند که همان باعث پایان کار او شد.
س- شما در این مدت، همزمان با این جریانات هیچ جلساتی بین خودتان یعنی رهبران جبهه ملی، هیچ ملاقاتهایی داشتید، مذاکراتی داشتید؟
ج- ما تقریباً به طور مرتب ماهی یک جلسه مهمانی داشتیم که در این جلسه در حدود هفده یا هیجده نفر به عنوان نهار با هم جمع میشدیم.
س- آقای دکتر شاپور بختیار هم جزو این گروه بود؟
ج- دکتر شاپور بختیار هم بعضی اوقات بود.
س- شما هیچوقت از آقای دکتر شاپور بختیار در این زمان شنیدید که یک اظهارنظر