وزیری در آنموقعی که به او پیشنهاد شده بود، نداشت یعنی از قبل چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد و برنامهای برای این کار نداشت که یک عده آدمهای هماهنگ را قبلا در نظر گرفته باشد برای ورود به کابینه؟
ج- این فرمایش شما هم درست است. مسلماً انتخاب دکتر مصدق برای نخستوزیری و قبول نخستوزیری او بر حسب تصادف بود، فرصتی پیش آمد که مصدق به ناگهان از آن استفاده کرد و شانه از بار خدمت به وطن خالی نکرد، ولی مقدماتی هم برای تهیه حکومت خودش به هیچوجه فراهم نکرده بود و جز یک عده از افرادی از ما که در خدمتشان بودیم، افراد دیگری را در نظر نداشت و چند نفر دیگر هم که از عوامل اصلی نهضت بودند در مجلس گرفتار بودند و دکتر مصدق میخواست آنها در مجلس بمانند و در آنجا از وجودشان استفاده بشود و الا مصدق در آن موقع نسبت به مکی فوقالعاده عقیده و حرفشنوی داشت، نسبت به بقایی هم همینطور حقشناسی و احترام داشت. اگر موضوع استفاده از مقام وکالت و مبارزه او در آن کرسی نبود و بقایی میخواست مصدق به هیچوجه مضایقه نمیکرد که او را در همان کابینه اولش وارد بکند و به همین ترتیب بود نسبت به دکتر شایگان و بعضی دیگر از نمایندگان جبههی ملی.
س- چه کسانی غیر از دکتر مصدق در انتخاب وزرای دکتر مصدق اعمال نفوذ میکردند؟
ج- بر حسب موارد مختلف اشخاص مختلف.
س- چه اشخاصی مثلاً؟
ج- مثلاً یکی از آنها گاهی خود بنده بودم، گاهی دکتر شایگان بود. خیال میکنم یکی دیگر از آنها مکی و گاهی مهندس حسیبی بود و همچنین بعضی از رفقای حزب ایران ما برای اشخاص فنی که مورد نیاز بودند، اظهارنظر میکردند.
س- ولی این اظهارنظر بیشتر جنبهی مشورت داشت؟
ج- فقط و فقط مشورت. خود ایشان در مقام مشورت برمیآمدند و میپرسیدند. مثلاً فرض کنید مهندس معظمی را آوردند وزیر کردند که از رفقای ما بود.
س- رفقای حزب ایران؟
ج- بله. مثلاً جهانگیر حقشناس را آوردند و وزیر کردند که بسیار وزیر شایستهای بود و