اینجا مناسب میدانم که باز به یک حاشیه دیگری بپردازم تا بعد دوباره بر سر همین مطلب برسیم و آن این است: در همین زمان که قوای انگلیس وارد ایران شده و مجلس سیزدهم هم تشکیل شده بود یک جنبش ضدخارجی در ایران به وجود آمد. با ورود این نیروهای خارجی آلمانیهائی که در ایران مشغول کار بودند، از ایران خارج شدند، یعنی یا خودشان فرار کردند و یا دولت ایران آنها را بر حسب معرفی انگلیسها و روسها اخراج کرد. ولی عدهای از آنها به صورت مخفی و جاسوس و کارگردان سیاست آلمان باقی ماندند. در این زمان معروف بود شخصی به نام مایر مشغول فعالیت و تشکیل دادن جمعیتهائی علیه انگلیسها و روسها و ایجاد خرابکاری در کارهای آنهاست و یک جمعیت ایرانی هم برای همکاری با او تشکیل شده بود. کسی که در آنموقع در رأس این فعالیت قرار داشت یک نماینده مجلس بود به نام نوبخت. نوبخت، وکیل مجلس طرفدار جدی رضاشاه و یک فرد ملی و وطندوست بود. در آنموقع، آنها علاوه بر افراد متفرق از جوانان و افسرها و بازاریان با جمعی از سران عشایری هم ارتباط پیدا کرده بودند. با خود بنده هم نوبخت ارتباط یافت و پیشنهاد همکاری کرد، ولی من با فکر و فعالیتهای او موافق نبودم و عقیده داشتم که روی محاسبه نیروهای متخاصم بالمآل فتح و پیروزی با انگلیسها و روسها و آمریکائیها خواهد بود. بنابراین ایجاد سازمانهائی که کارشان خرابکاری و فعالیتشان زیرزمینی باشد، چیزی جز هدر دادن قوای ملی نیست. به پدرم و بعضی از رؤسای عشایری که با من ارتباط داشتند، نصیحت میکردم که وارد چنین اقدامی نشوند. این نه از روی دوستی با انگلیسها یا روسها بود که هیچوچه دل خوشی از آنها نداشتم و مطلقاً با هیچیک از مقامات آنها مربوط نبودم، بلکه بنا بر سنجش نیروهای متخاصم و توجه به موضع جغرافیایی ایران عقیده داشتم که باید کوشش کرد دولتی در ایران از عناصر ملی و درستکار تشکیل بشود که بتواند در مقابل دولتهای اشغالگر در مواردی که تقاضاهای غیرقابل قبول دارند و یا فشارهای بیمورد یا مداخلات خارج از رویه میکنند، مقاومت کند و منافع ایران را محفوظ بدارد. ولی درصدد دشمنی و مخالفت و خرابکاری علیه آنها بهیچوجه بر نیاید. این اساس فکر ما بود.
برگه:Karimsanjabi.pdf/۶۱
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
سنجابی (۱)
– ۲ –