برگه:Khatabeh-Taghizadeh.pdf/۷۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۴
خطابهٔ سوم
 

جائی ثبت نشده است اگر آقایان اجازه بدهند یکبار قبل از آخر عمر من در اینجا ذکر شود.

من در آن روزهای انقلابی هرروز با بسیاری دیگر از وکلا از صبح زود تا پاسی از شب گذشته در فعالیت بودم و در روزهای آخر بدبختانه مبتلای تب و نوبهٔ شدید شدم بحدی که گاهی در یک اطاق مجلس میخوابیدم و در یکی از این روزها مرحوم آقاسیدعبدالله بهبهانی که غالباً در مجلس و مراقب کار بود نیز اندک کسالتی داشت و در یکی از خیابانهای باغ بیرونی مجلس فرشی گسترده بود و روی دوشکی در آنجا تکیه به متکائی داده بود و جمعی اطرافش بودند کسی نزد من که در حال تب در اطاقی بودم فرستاد و پیغام داد که فلانی بیاید و همین‌جا بخوابد که با هم باشیم من نیز رفتم. تب گاهی حمله می‌آورد. روز قبل از توپ‌بندی تمام روز را تا قریب سه ساعت از شب گذشته در مجلس تقلا داشتم و وقتی که همه رفتند و من نیز خواستم بمنزل خود برگردم یاد از دوستان متحصن کردم و خواستم سری به آنها بزنم ببالاخانه مسکن متحصنین رفتم و حالت افسرده آنها را که روی گلیمی نشسته بودند دیدم و بسیار متأثر شدم بطوری که عزم کردم، که من هم شب را آنجا بمانم و به آدم خودم گفتم برو منزل و هرچه برای شام داریم اینجا بیاور و بگو که من امشب نمی‌آیم مرحوم آقا سید جمال‌الدین از این حرف متغیر شد و با تشدد بمن گفت شما ابداً اینکار را نکنید شما وکیل مجلس هستید و به شما اینکار برمیخورد که با ما که دولت مقصر شمرده و اینجا بست نشسته‌ایم بمانید و اصرار شدید کرد که من منزل بروم و دیگران هم همین عقیده را اظهار کردند ناچار با دو سه نفر از همراهان به منزل که نزدیک و پشت مسجد سپهسالار بود رفتم و از