برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۷۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در تأثیر تربیت
— ۱۶۵ —

  غلامی که طوع خدمت تست خشم بیحد مران و طیره مگیر  
  که فضیحت بود بروز شمار بنده آزاد و خواجه در زنجیر  

حکایت

سالی از بلخ با میانم[۱] سفر بود و راه از حرامیان پر خطر جوانی بدرقه[۲] همراه من[۳] شد سپر باز چرخ انداز سلح شور بیش زور که بده مرد توانا کمان او زه کردندی[۴] و زور آوران روی زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنانکه دانی متنعم بود و سایه پرورده نه جهان دیده و سفر کرده رعد کوس دلاوران بگوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده

  نیفتاده بر[۵] دست دشمن اسیر بگردش نباریده باران تیر  

اتفاقاً من و این جوان هر دو در[۶] پی هم دوان هران دیوار قدیمش که پیش آمدی بقوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی بزور سر پنجه بر کندی و تفاخر کنان گفتی

  پیل کو تا کتف و بازوی گردان بیند شیر کو تا کف و سر پنجه مردان بیند  

ما درین حالت که در هندو از پس سنگی سر برآوردند و قصد[۷] قتال ها کردند بدست یکی چوبی و در بغل[۸] آن دیگر کلوخ کوبی جوان


  1. این کلمه را در متن تراشیده و به (خراسان) تبدیل کرده‌اند.
  2. ببدرقه.
  3. ما.
  4. نکردندی.
  5. در.
  6. جوان در.
  7. آهنک.
  8. ص: چوبی و بعد.