برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۲۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۱۰ —

۵۳: ۱۳ – گ: بود و چنین. ۵۴: ۸ – گ: که در نهادش. ۵۵: ۴ – گ: عبدالقاهر گیلانی ... دیدم. ۵۹: ۱۳ – گ: نمانده بود زمانی تفکر کرد و گفت که نشنیدی که سیدالمرسلین علیه‌السلام. ۶۰: ۱۰ – گ: کلمه چند بطریق وعظ میگفتم با قومی افسرده. ۱۲ – گ: در معنی آیت و نحن. ۱۴ – گ: رسانیده بودم که دوست. ۶۱: ۴ – گ: دوران با خبر در خروش و نزدیکان بی بصر خاموش. ۱۷ – گ . ه: بر کنار صحرا. ۱۸ – گ: بود و همچنان شکر حق میگفت که بمصیبتی. ۶۲: ۱۴ – گ: خانه دوستان رفتن به که در دشمنان کوفتن. ۶۳: ۱۰ – تسبیح و مرقّع. ۱۷ – گ: نه بر اشتر بر سوارم نه چه استر. ۶۶: ۳ – گ: حریفان بر گوش. ۱۱ – گ: درازای شب. ۱۴ – گ: دیدند یکی. ۱۹ – گ: چون مویش از دهن. ۶۷: ۲ – گ: کرامت شیخ ظاهر ... واقف گردان گفتم شیخ اجلم ... فرمودی و موعظه‌های بلیغ گفتی و در سمع ... طالع میمون بدین ... کرد و توبه ... سماع و مجالست نکردم. ۶۸: ۲ – ه: که هر شبی ده بار طعام. ۶۹: ۲ – ه: مصیبت من دشوارست که ظن ... و من بخلاف آن. ۱۴ – ه: در جهان پراکنده بودند بصورت و بمعنی جمع و امروز خلقی جمعند و بدل پراکنده. ۷۹: ۶ – گ: خفته که شوریده‌ای نعره بر آورد. ۱۰ – گ: و من بغفلت خاموش. ۷۲: ۲ – گ: گفت که بخت. ۷۵: ۱ – گ: از فرنگ بده دینار خلاص داد گفتم بلی بده دینارم خلاص کرد و بصد دینار بدست تو گرفتار. ۷۶: ۳ – گ: زاهد قبول نکرد وزرا گفتند پاس. ۷۷: ۹ – گ: گفت من این دو طایفه دوست میدارم علما و زهاد وزیر ... حاضر بود. ۷۹: ۸ – گ: در برابر سفره.