پیدا کرده بود ولی معلوم نشد که «شرح تجرید» «قوشچی» و «قسطاس المستقيم»
«غزالی» را برای چه شاهد قرارداد به ثبوت رسانید که معتقدات شیعه، هرگز اجازه نمیدهد که پاره چوبی خشك و بی شعور را مثل بت پرستش کنند.
پیروان «شیخ معروف زاهد گیلانی» نیز که عدد آنها در اوایل قرن دهم در گیلان زیاد شده و مرشدهای غیابی داشتند، موقع را مغتنم شمرده ، مدعای «ملاحیدر» را تأیید کردند .
«نو کلایه»ای ها فهمیدند که برای تطهیر مرقد آن بزرگوار لازم است، چماق کنس را نیز از آن مرقد بیرون کنند .
يك روز اول طلوع آفتاب که از مسجد بیرون آمدند ، حس و غیرت آنها به حرکت درآمد.
آن روز صبح سبزهها مملو از شبنم و اواخر بهار بود. برنج زارها از گوشهای ، مثل تخته زمردهای از هم ترکیده ، جلوهگر می شدند.
عده ای از جوانها و ارباب عمامه ، با آقا به راه افتادند. اینها اغلب بيل وكلنگ و بعضی نیز داس به همراه
خود داشتند .