برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۸۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در مملکت بیسواد و هزار معایب دیگر، تصفیهٔ زبان فارسی را موفق نگردد، در عهد فردوسی فرنگی در هوا سیر نمی‌نمود، «آیرستات»[۱] نمی‌ساخت، لوکومبیل[۲]، لوکوموتیف، اتومبیل، تلغراف، تلفون، فونوگراف، غرامافون، فتوگراف، کابل، بارومتر، ترمومتر، آناموتر و دویست هزار الفاظ نو ظهور دیگر مستعمل و مصطلح نبود. شهزاده، تا یک درجه تسلیم شد، گفت راست می‌فرمایید با الفبای ما اصلاح زبان فارسی مشکل است… برخاست تشریف برد.

مشغول ترتیب کارهای فردا شدم، بعد به حمام رفتم؛ یعنی خود را ناپاک کردم. بعد از بیرون آمدن یک مثقال عطر گل رفع بوی کثافت و عفونت مدخلها، ستردن موهای زیاد شامهٔ مرا نکرد. خوشا به حال وحشیان افریقا که چنین اسباب پاکی و نظافت ندارند، و رود مثل دریای نیل را کر تغسیل خود قرار داده‌اند. شب چند نفر از احباب آمدند، خوش گذشت. صبح وقت معین شرفیاب حضور شدم. وزیر راپورت مرا گرفت، خواستم بعضی بیانات و توضیحات بکنم که با زحمات ما آشنا شود. گفت می‌دانم، می‌دانم، حال آنکه نمی‌فهمید! و از این معلومات یکجا بیطرف و بیگانه است! سکوت کردم. گفت این را سفیر انگلیس خواسته بود که شما را مأمور کردم، وگرنه برای ما دانستن عرض و طول معدن یخ و ارتفاع قلهٔ دماوند لزومی ندارد. ما اول کار زمین را بسازیم بعد به آسمان بپروازیم! سفیر انگلیس با مخارج ما و زحمتهای شما می‌خواست خدمتی به هیئت جمعیت جغرافیای ملکهٔ انگلیس بکند. از دست این دو همسایه[۳] به تنگ آمده‌ایم. هر روز مطالبهٔ جدیده تقدیم می‌کنند، و در عدم قبول، استدعای عزل وزراء


  1. فرودگاه.
  2. خودرو.
  3. روس و انگلیس (نویسنده)
۲۸۰