برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۵۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اعتقاد به ماوراء طبیعت و حقیقت نویسنده را، با همهٔ معتقدات علمی، به آنجا می‌کشاند که حتی به کارهای جوکیان باور می‌دارد و از یکی از آنان به نام «قوان چیان» نام می‌برد که با یک اشاره و یا ادای یک کلام جای سایه را تغییر می‌دهد و کاسهٔ پر آب را به حرکت درمی‌آورد، و به قول نویسنده «تغییر تقدیر می‌کند و مخالف قانون خلقت عمل می‌کند.» اما نویسندهٔ کتاب مردی است که عمیقاً به علم اعتقاد دارد و ستایشگر بزرگ دانش است و از این رو سعی می‌کند برای این امور تعبیری - هرچند شاعرانه - بیابد که در عین حال پایه‌های دانش را در هم نریزد، و می‌گوید انسان می‌تواند این کارها را هنگامی انجام دهد که به نفس علم بپیوندد. نبات علم را ببوید ودر معبد، علم قدم گذارد؛ زیرا «هر کس به آنجا قدم نهد پرده از چشم او برافتد، مقام شرف و علویت خود را - که عبارت از معرفت نفس است - می‌بیند. هر کس تحمیل معلومات نماید وسعت قلب او به حدی رسد که احساس زجر ننماید، یعنی هیچ نوع حوادث ناگوار او را متغیر و متأثر نمی‌کند، نزع روح یعنی اختیار ارادهٔ نفس در دست خود می‌باشد؛ هروقت سرکشی کرد می کشد و در اعتدال زنده می‌نماید. میان زمین و آسمان راه می‌رود، از کشف حقایق و اصول علوم طبیعی سفاین هوایی می‌سازد و عروج و هبوط می‌کند، اسرار طی‌الارض را می‌داند یعنی در هر دقیقه بکفرسخ با راه برقی طی مسافت می‌نماید؛ از تبریز به تهران نود و شش فرسخ را در ۹۶ دقیقه می‌آید.»

اما علم خود چیست؟ استنتاجات از تجربیات زندگی. «اساس اکثر معلومات همان تجارب مردمان است. هر عالم کامل باید از تجربه‌های خود و دیگران استفاده نماید، و تحصیل نتیجهٔ یک تجربه را از فواید عمر خود بداند، ولی روشن است که تجربه به خودی خود علم نیست. مثلاً در «قوانین طبیعی و معلومات