برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۷۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

میلادی برای رسمیت و تفوق لسان نمسه[۱] به سایر طوایف به دول متبوعهٔ خودشان) و یک کلمه صلاح شخصی نمی‌گویند. هرچه می‌گویند با معلومات مفیده یا مطالبهٔ اصلاح امور جمهور است. اثر این نصایح مندرسه فقط در ایران پردهٔ جهالت رجال ما می‌باشد، که جز صلاح خویش کاری نکنند، حرفی نزنند، بی مزد مباشر کار ثواب نمی‌شوند. جز افسانه و دروغ کتابی ننویسند، جز تملق بی‌ادبانه شعری نبافند! … اگر دنیا غرق طوفان حوادث گردد هر کس می‌خواهد گلیم خود را از آب در آورد، پی نجات نفس خود می‌افتد و ملت مظلومه را به ترحم خدا و شفاعت ائمه هدا حواله می‌نماید. کتب ادبیات ما همه حاکی تملق و چاپلوسی و تحمل ظلم و فساد و استبداد و اجبار است. و در همهٔ طبقات با یک تناسب تام مجرا و معمول است. سلطان از واهمهٔ نفرین به دراویش و سادات خوش گوید و انعام دهد. رجال دربار، برای حفظ مقام تقرب خویش، پادشاه را از وقایع موثره اطلاع ندهند. آتش سوخته را موج آب و حمله دشمن را شرفیابی بوسیدن رکاب همایونی به جلو و تقریر آورند. خرابی بلاد و مهاجرت عباد را آبادی زیاد و کثرت عدل و داد به قلم می‌دهند. مأمورین جزو رؤسای خود را می‌ستایند. هر خبط و قبیح که از آنها سرزند تحسین می‌نمایند. چنانکه گویی منابع و مواد شرف و تکریم بشری از هیولای تکوین ایرانی معدوم شده و نفوس جامدهٔ آنها از «نفحت فیه من روحی[۲]» زنده نباشد!…

ظهر نزدیک بود. به رفقا گفتم که قدری تند برویم خود را به سرچشمهٔ معروف به سردار برسانیم؛ نماز بخوانیم و نهار بخوریم و در سایه درختان بید و چنار استراحت بکنیم. به سرچشمه


  1. اتریش.
  2. از روح خود در او دمیدم.