دارد فقط اندکی از آن روشنتر است، کمدلیش بکنار، این حیوانی است فوقالعاده آرام و گوشهگیر، و اگر اینهمه باعث وحشتش نمیشدند بی شک به ندرت تغییر مکان میداد. جایش بیشتر روی نردهٔ قسمت مخصوص زنهاست، با فراغت آشکار گرههای نرده را محکم میگیرد، خود را میکشد و به پائین، به تالار عبادت، مینگرد. حیوان از این وضع تهورآمیز خرسند بنظر میرسد، ولی خادم کنیسه مأمور است که نگذارد او هیچوقت روی نرده بماند زیرا ممکن است به این محل عادت کند، و چون زنها از او میترسند نمیشود بودن او را در آنجا نادیده گرفت. کسی درست نمیداند که برای چه زنها از او میترسند. البته در نگاه اول، منظر حیوان وحشتآور است، بخصوص گردن دراز، چهرهٔ سه گوش، دندانهای بالا که تقریباً به طور نیم افقی روی لب فوقانی برگشته است، یک ردیف موی بلند و روشن که بسیار سخت مینماید و روی دندان ها را میپوشاند،
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۸۶
این برگ همسنجی شدهاست.
در کنیسهٔ ما
۱۸۶