را بهم زد. بعد از حرکت خود پشیمان شد دوباره در را باز کرد و تک پا وارد شد مثل اینکه وارد اطاق شخص خارجی و یا ناخوش رو بقبله شده باشد، گره گوار که سرش را تا لب نیمکت آورده بود او را نگاه میکرد. آیا خواهرش متوجه میشد که شیر را نخورده است و علتش نداشتن اشتها نبود؟ آیا برای او چیز دیگری که بیشتر بمذاقش بیاید خواهد آورد؟ اگر بخودی خود این کار را نمیکرد و با وجود میل شدیدی که باو دست داده بود که ناگهان از محلی که نهان شده بود بیرون بیاید و بدست و پای خواهرش بیفتد و از او خوراکی بخواهد، ترجیح میداد که از گرسنگی بمیرد تا توجه او را باین مطلب جلب نکند. ولی خواهر متوجه شد که کاسه پر است و تعجب کرد دور آن چند قطره شیر چکیده بود، کاسه را برداشت ـ بی آنکه آنرا لمس کند با یک تکه کاغذ این کار را کرد ـ و به آشپز خانه برد. گره گوار از روی کنجکاوی انتظار چیزی را داشت که بجای آن میآورد و در دریای فکر غوطهور بود که پیشبینی
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۵۷
این برگ همسنجی شدهاست.
مسخ
۵۷