این اصلاح جدید را در خواهرش مشاهده کند در چشمهای او نگاه حقشناسانهای را دریافت.
در پانزده روز اول پدر و مادر نتوانستند خودشان را حاضر بدیدن او بکنند، و اغلب میشنید که از پشتکار خواهرش تمجید میکردند در صورتیکه سابق بر این از او دلخور بودند و او را دختر بیمصرفی میدانستند. حالا اغلب اتفاق میافتاد که پدر و مادر دم اطاق گره گوار انتظار میکشیدند که دخترشان اطاق را پاک بکند و در موقع خروج بدقت نقل بکند که اطاق در چه وضعی بوده و گره گوار چه چیز را خورده بوده و ایندفعه چه کار تازهای کرده، بعلاوه از او میپرسیدند آیا در حالش بهبودی حاصل شده است یا نه. مادر نسبةً برای دیدار گره گوار بیتابی میکرد ولی دختر و پدر مانع میشدند، گره گوار که با دقت گوش میکرد کاملاً با دلایل آنها موافق بود. معهذا بعدها میبایستی بزور از او جلوگیری کرد مثلاً وقتیکه فریاد میکشید: «بگذارید گره گوار را ببینم!