این برگ همسنجی شدهاست.
مسخ
گرفت: «این به چه چیز میماند؟» اول پچ پچ میکرد، مثل اینکه میترسید گره گوار که نمیدانست کجا پنهان شده صدایش را بشنود ـ مقصود معنی کلمات نبود چون مطمئن بود که گره گوار نخواهد فهمید ولی نمیخواست که حتی صدایش را بشنود:
«آیا از برچیدن اثاثیهاش اینطور وانمود نمیکنیم که از امید معالجهاش صرف نظر کردهایم و از بدجنسی او را بحال خود وا میگذاریم؟ گمان میکنم بهتر است که اطاق دستنخورده مثل سابق بماند، برای اینکه وقتی گره گوار حالش دوباره جا آمد هیچ تغییری نهبیند و زودتر فراموش بکند.»
گره گوار از شنیدن کلمات مادرش، پی برد که در طی دو ماه زندگی یکنواخت که هیچکس با او حرف نزده مشاعرش مختل شده بود و گرنه نمیتوانست طور دیگری این تمایل را تعبیر بکند که در اطاق لخت منزل داشته باشد، اما حقیقةً مایل
۷۹