برگه:ModireMadrese.pdf/۸۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

دیدی عرق‌ریزان از راه رسیده بود و در خزانه داری کل چنان کرده بود و بوزیر چنین گفته بود.

با حقوق ماه بعد اسم مرا هم به لیست اداره منتقل کردند. درین مدت خودم برای خودم ورقهٔ انجام کار مینوشتم و امضا میکردم و میرفتم از مدرسه‌ای که قبلا در آن درس میدادم حقوقم را میگرفتم. مدیر شدنم اقلا این حسن را که داشت! اینکه بتوانی خودت را با امضای خودت بدستگاه صندوق معرفی کنی که متصدیانش حتماً باندازهٔ عمله اکرهٔ عدل الهی سخت گیرند. باید جیره خور دولت بود تا قدر این مزیت را شناخت! شاید هم علت بزرگ اینکه مدارس هیچوقت بی مدیر و آقا بالاسر نمی‌مانند همین باشد. اما این هم بود که حسابدار آن مدرسه سواد درستی نداشت و تا آمد ملتفت بشود که انجام کار بامضای خودم است – حقوقم را منتقل کرده بودند هر قدر که سیر کاغذبازیهای اداره کند بود از انتقال ذهن حسابدار آن مدرسه که تندتر بود!

سرو صدای حقوق که بلند میشد معلم‌ها مرتب میشدند و کلاسها ماهی سه چهار روز کاملا دایر بود. تا

۸۲