برگه:Montazem Naseri.pdf/۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
( ۹ )

بلغاء و داروم از ارض فلسطین کشد مریض شدن حضرت رسول ص در آخر صفر اینسال و وفات آنحضرت در دوشنبه دوازدهم ربیع الأوّل یا در دوشنبه بیست و هفتم اینماه بمرض ذات‌الجنب حدیث ثقیفه و بیعت مُسلمین با ابی‌بکر قبل از تجهیز و تکفین حضرت رسول ص تجهیز رسول ص و غسل دادن علیّ بن ابیطالب علیه‌السّلم جسد انحضرت را و عُمر حضرت بروایت اصحّ شصت و سه سال بوده برقراری اسامه و جیش او بمأموریتّی که از حضرت رسول ص داشتند بفرمان ابوبکر و تاراج نمودن قبایل قضاعه که مرتد شده بودند در حدوُد شام دعوت نبوّت اسود عنسی که اسمش عبهلة بن کعب بن عوف بود و لقبش ذوالخمار بواسطهٔ مداومت در خمر و رفتن بسوی نجران و بعد از آن بصنعاء و کشتن شهر بن باذان عامل رسول اللّه ص را و قوی شدن و غلبه بر مفازهٔ حضرموت تا طایف و بر یمن تا بحرین و احساء و مقاتله عمّال حضرت رسُول ص با او و مقتول شدن او یکروز قبل از وفات آنحضرت و مژدهٔ قتل او اوّل بشارتیست که بعد از وفات حضرت رسُول ص بمُسلمین رسید رحلت حضرت فاطمه سلام‌اللّه علیها در سّیم رمضان بسنّ بیست و نه سالکی دعوت نبوّت طلیحة بن خویلد الاسدی و آمدن بغارت مدینه و مقاتلهٔ لشکر ابی بکر با متابعین او و غالب شدن بر آنها و این اوّل فتحی بود که بعد از وفات حضرت رسول ص مُسلمین نمودند فرار طلیحه و زوجهٔ او بشام این طلیحه بعد از فوت ابّی بواسطه انکه قبیلهٔ او قبول اسلام کردند خود نیز مُسلم شد جلوس یزدجرد بتحت سلطنت عجم[۱] مرتد شدن بنی‌عامر و هوازن و سلیم و مخذول شدن آنها بدست عساکر اسلام خروج امّ‌زمل بنت امّ قرقه و بالا کرفتن کار او و کشته شدن او و متابعینش بدست مُسلمین بسرداری خالد بن الولید مراجعت عمرو بن عاص از عمّان بمدینه و خبر دادن از ارتداد بنی‌عامر و دیکران دعوت نبوّت کردن سجاح دختر حارث بن غطفان التمیمیّه و بالا کرفتن کار او و عزم یمامه کردن و آمدم مسیلمهٔ کذّاب نزد او و وقوع موافقت و مواقعت و مُصالحت فیمابین آن دو کویند سجاح بعدها اسلام قبول کرد و در بصره درکذشت کشته شدن مالک بن نُویره و کرفتن خالد بن الولید امّ‌تمیم زوجهٔ مالک را و پسند نکردن عمر این وقایع را و نیکو دانستن ابی بکر عمل خالد را مقاتله خالد با اهل یمامه بفرمان ابی‌بکر و کشته شدن مسیلمه کذّاب ارتداد اهل بحرین و مخذول شدن آنها بدست عسٰاکر مُسلمین ارتداد اهل عمّان و مهره و مخذول شدن بدست مُسلمین بعقیده بعضی فتح یمامه و یمن و بحرین و سوق عسکر بشام در سنهٔ دوازده بوده ارتداد اهل یمن ثانیا ارتداد اهل حضرموت و کنده مراجعت معاذ بن جبل از یمن قضاوت عمر بن الخطّاب بامر ابی‌بکر که تا آخر خلافت این خلیفه عمر متقلّد این شغل باشد وضع تاریخ یزدجردی که از سٰال جلوس یزدجرد سیّم میباشد اروپا تقسیم نمودن دکبر پادشاه فرانک مملکت خود را بدو پسر خود

سنه ۱۲ هجری سنه ۶۳۳ مسیحی

آسیا فرستادن ابی‌بکر خالد بن ولید را بعراق با ده هزار مرد مصالحه اهل حیره با خالد بر نُه هزار درهم این اوّل جزیه عجم است در اسلام تاختن خالد تا جفر مقاتله با سپاه عجم قتل هرمز سردار عجم بدست خالد و هزیمت آنها آمدن خالد تا موضع جسر اعظم بصره فتح ابلّه فرستادن اخبار فتوح با غنایم نزد ابی‌بکر این وقعه بذات السّلاسل موسوم است چونکه قشون عجم یکدیکر را بزنجیر بسته بودند تا فرار نکنند مقاتله خالد بن الولید با عجم ثانیا در کنار شط مغلوب شدن عجم کشته شدن سرداران عجم بدین تفصیل قار بن قریانس بدست معقل بن الاعش انوشجان بدست عاصم قباد بدست عدی بن حاتم و عدد مقتولین درین جنک بسی هزار رسید غیر از غرق‌شدکان بشط و اسیر و غنایم فراوان مُسلمین را شد و از این اسرا ابوالحسن بصری است که نصرانی بُوده جزیه دادن اهل فلاحین این مقاتله بوقعةالثّنی موسُوم است فرستادن اردشیر سپاهی بسرداری اندرزغر و بهمن جاذویه بمقاتله عسٰاکر اسلام کمین آنها بولجه بین بحیره و کسکر مقاتله شدید خالد بن الولید فرار عجم فرار اندرزغر

 
  1. بموجب اسناد و تواریخ معتبره بعد از کشته شدن خسرو پرویز شیرویه پسر او ششماه پادشاهی کرد و پس از شیرویه اردشیر بن شیرویه نیز ششماه بر تخت سلطنت بود و بعد از او شهرزاد از سرداران ایران چهار ماه جای سلاطین عجم داشت پس از او پوران‌دخت دختر پرویز شش ماه سلطنت کرد بعد از آن آذرمیدخت خواهرش چهارماه پس از او فرّخ‌زاد بن خسرو پرویز یکماه آنکاه یزدجرد بر تخت سلطنت عجم جلوس کرد و بیست سال پادشاهی داشت که چهار سال آن بطور استقلال بود و شانزده سال از حملهٔ عساکر عرب متزلزل تا در مرو کشته شد و سلطنت ساسانیان بدو منقرض کردید اینکه در متن بعد از جلوس یزدجرد از اردشیر و پوران‌دخت و بعضی حوادث که در واقع متعلق است بقبل از جلوس یزدجرد سخن میرود عقیده ابن اثیر صاحب کامل التواریخ است که ذکر شده و اکر مسامحتی در این باب بنظر مطالعه‌کنندکان اید بمؤلّف محلّ اعتراض نیست.
و مردن