واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و رنج دیگران شعر میگویم.»[۱] غمی که او در شعر خود میگذارد آنی دارد که خط بطلانی بروی ضعفها، سکتهها، بینظمیها و قلماندازیهایش میکشد. نیما شاعر غمها است. غمهائی که در پیچاپیچ درون من و تو فرو میرود. امیدواریهای او نیز غمگین است. «سالها هست که بانک جرسی است» و تعقید شعر نیما را باید رمزی، نشانهای و سمبلی از عقدههائی دانست که افکار آدمهای آزادهٔ عصر ما را در خود پیچیده است.
***
اما باید دید آخر خود نیما دربارهٔ بدعتی که آورده چه میگوید؟ راه تازهٔ خود را چگونه بما عرضه میدارد؟
دو سال پیش بهمت شین پرتو کتابی چاپ شد بعنوان «دو نامه». حاوی نامهای از نیما به پرتو و نامهٔ دیگری بعکس. آنچه را که نیما در نامهٔ خود آورده است گرچه در ظاهر مربوط به اشعار شین پرتو است اما در حقیقت «مانیفست» خود او است. اصولی را که نیما در هنر شعر و بخصوص در شعر غیر عروضی خود رعایت میکند درین نامه آورده. گر چه مقداری از مطالب این نامه را قبلا نیز در «ارزش احساسات» او میشود خواند ولی بهر صورت اختلاف زمان دهسالهای در میان است و بخوبی میتوان دید که درین مدت نیما چه قدمهای تازهتری برداشته است.
پیش از مطالب دیگر باید تذکری بدهم و آن اینکه از مطالعهٔ اجمالی این نامه چنین بدست میآید که نیما نویسنده نیست. یا دست کم نویسندهٔ مشکل نویسی است. مسئله دیگری که بنظر میرسد اختلاف فاحشی است که نثر این نامه با نثر ارزش احساسات دارد. با توجه باینکه ارزش احساسات کار سالهای ۱۸ و ۱۹ اوست و این نامه کار سال ۱۳۲۰ او. نثر اولی روانتر و سادهتر است اما نثر نامه پیچیده و معقد شده، نزدیکیهای زیادی به پیچیدگیها (لابیرنت)ی شعری او پیدا کرده است. و فهم آن در برخی موارد محتاج به مکاشفه است. در موارد دیگری نیز نثر کتب مقدس را بیاد میآورد. باصطلاح فرنگیها نثر «بیبلیک» دارد. مثلا در بیان حال شاعر مینویسد: «زیبای خود را در همه جا پیدا میکند و پیدا نمیکند. رنج و عشق او در این سرمنزل که سرمنزل شاعری است از یک جا دیده نمیشود. بلکه از همه جا گرد آمده و سنگینتر است و طبعاً برمیگردد بدرون چیزهائیکه با خود دارد. با زبان هر آدم غمگینی و هر عاشقمنشی. با زبان همه کس و همهٔ چیزها. این حال است که شاعر را از دیگران ممتاز میسازد.»[۲]
با همه اینها اجازه بدهید این نامه را ورق بزنیم شاید برخی از مشکلات ما جوابی داشته باشد.
نخست اینکه نیها برای درک صمیمی شاعر از جهان وجود و از زندگی بیش از هر چیز ارزش قائل است. آنطور که خودش مینویسد میخواهد «شعر او نمونهای
از خود او باشد. وابسته به زمان و مکانی که در آن است و بآن بستگی دارد. و از آن