برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۰۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۹۲
خیام
 

کار است و نه اختیار مطلق؛ بلکه امریست در میان این دو؛ یعنی در داخل دایرهٔ افعال ارادی مـا اختیار با ماست و در خارج آن دستی نداریم و هرچه پیش آید، خوش آید.

در حقیقت، این نوع اختیار برای ابناء بشر از قبیل بدیهیاتست؛ وقتی که در صدد اقدامی بر میآییم هیچ فکر نمیکنیم که شاید اختیار آنرا نداشته باشیم و این حسّ بدیهی و ضروری اختیار در نفس آدمی هم قبل از اقدام و هم در اثنای عمل و هم بعد از انجام آن وجود دارد ما قبل از اقدام طرق دیگری را هم میتوانیم در نظر بگیریم و اغلب اوقات منظور میداریم و در اثنای عمل هم میتوانیم از انجام آن صرف‌نظر کنیم و گاهی هم منصرف میشویم و بعد از عمل هم ممکن است از انجام آن خرسند یا پشیمان شویم و همهٔ اینها دلیل بداهت اختیار ماست.

مصداق بارزتر از همهٔ اینها فداکاریهائی است که غالباً از افراد بشر سرمیزند؛ مثلاً، ما وقتی که غریقی یا دچار حریقی را میخواهیم نجات دهیم، قبلاً، چنان احساس میکنیم که مجبور نیستیم خود را برای دیگری در آب و آتش بزنیم؛ با وجود این، خویشتن را در خطر میاندازیم و این عمل را از این جهة فداکاری مینامیم که نظر بهیچگونه نفع شخصی یا الزامی از خارج نداشته‌ایم و هر گاه کسی مبادرت بچنین کاری نکرد و مورد اعتراض واقع گردید، میتواند صریحاً جواب دهد که «اجباری نداشتم» و ما هم حق را باو میدهیم، زیرا در اینگونه موارد ممکن است نتیجهٔ مطلوب بدست نیامده خود مقدم نیز بهلاکت برسد.

درست است که قاعدهٔ (ترتّب علّت و معلول) مورد قبول اکثر عقلاست؛ منتهی آنکه حقّ آنست که این قاعده در خارج از ارادهٔ بشر، طبیعی و ضروری و در داخل آن نظری و مقرون باختیار آدمی میباشد و در هر حال نقصی در اطّراد آن وارد نمیآید.

و همچنین راست است که عوامل مادّی و جسمانی و نفسانی و اجتماعی در تشکیل سجیهٔ انسان تأثیرات مهمی دارد، ولی دایرهٔ این تأثیرات تا آن اندازه تنگ نیست که فکر و هوش آدمی را مانند زنبور عسل در چنبر غریزهٔ فطری محدود ساخته