برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۴۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۳۴
خیام
 

این تحوّل یک انقلاب دوری و رجعی[۱] نبوده و بلکه انقلابی است نامتناهی...

اینست مبنای قسمت عمده‌ای از رباعیات خیام و این طور فکر و اندیشه هم مخصوص خیام نبوده و تازگی هم ندارد، بلکه این نظریّه که اصول و احکام خود را از علوم طبیعی گرفته، و مبادی اوّلیهٔ[۲] ماتریالیزم فلسفی را تشکیل میدهد، در هر عصری از اعصار قدیم و جدید، نزد فلاسفه، معروف و معتبر بوده است.

در یونان قدیم، هر اقلیت[۳] مشهور، پیرو موجد و مقتدرترین مدافع این نظریّهٔ (انقلاب حادثات عالم) بوده و خلاصهٔ عقیدهٔ خود را با جملهٔ «پانداری که او دهن مهَ‌نی»[۴] یعنی «هر چیزی راه افتاده و میرود و هیچ چیز بجا نمیماند» بشکل یک قاعدهٔ کلّی بمیدان گذاشته است و چون عقیده داشته که همه چیز فانی است و هیچ چیز پایدار نمیماند و در میان این سیل انقلاب براه افتاده و میگذرد و میرود؛ باندازه‌ای نومید بوده که شدّت بأس اورا تاریخ ضبط کرده است. بعد از او هم بسیاری از حکما پیرو این عقیده بوده و در این زمینه کتابها نوشته‌اند.[۵] خیام نیز یکی از این حکما بوده و این فلسفهٔ حرکت و انقلاب سرمدی، برای خیام، شگرفترین و شاعرانه‌ترین رباعیات اورا الهام کرده است و میتوان گفت که صدی هفتاد رباعیهای خود را در این معنی ساخته است.

خیام، در هنر تبلیغ، جدّاً ماهر بوده و بدین واسطه، یک معنی را در قالب عبارات بسیار مختلف و چندان ظریف و رنگارنگی ریخته که در حقیقت شایان حیرتست. با آنکه مرام و مدّعای اساسی او در این باب، یکی بیش نیست، همان یک مضمون را در


  1. Changement périodique et récurrent
  2. Les premiers principes
  3. Héraclite
  4. Panda ri Ké oudhén méni
  5. از آن جمله، یاقوب موله شوت Jacob Moleschott هلندی است که در این زمینه کتابی بنام (دوران حیات Circulation de la vie) نوشته است. این کتاب بسیار مشهور است. مرحوم رضا فیلسوف در مقدمهٔ (رباعیات خیام) مینویسد: «مثل اینست که این کتاب برای شرح فلسفه خیام بصورت عالمانه‌ای تألیف شده است.