برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۴۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۳۸
خیام
 

کارها را قدرت خلّاقه‌ای انجام میدهد که من جمیع الجهات کامل است و هیچگونه عیب و نقصی در دستگاه او نیست و بهرچیزی صورتی بخشیده که سزاوار آن بوده و جهانی فراآورده چون خال و خطّ و چشم و ابرو؛ که هرچیزی بجای خویش نیکوست و چنانچه همهٔ افعال آن جواد مطلق و فعّال ما یشاء، معلّل باغراضی بوده و لااقلّ هریک را غایه و مصلحتی است. و هیچکدام را بعبث و بیهوده بجا نیاورده است؛ پس، چرا ساخته و پرداخته‌های خود را مجدّداً محو و نابود میکند؟ اگر خوب آفریده چرا دوباره ضایع میسازد و اگر بد ساخته عیب و نقص از کیست؟!.

متفکّری که از محاکمات فیلسوفانهٔ خود نتایجی چنین میگیرد و ببقاء روح اعتقاد ندارد و حیات اخروی را باور نمیکند، البتّه باید کاملاً نومید و بسیار بدبین باشد؛ زیرا مشاهدهٔ اینکه هیچ چیز در عالم پایدار نمیباشد و عدم اطّلاع از اینکه این سیل انقلاب ما را بکدامین ورطهٔ هلاک می‌کشاند و ایقان قطعی باینکه همهٔ خاطرات شیرین و عواطف دلنشین و جامعهٔ دوستان و آشنایان و قاطبهٔ اعزّه و احبّای ما و بر روی آن حیات و تمدّن گرانبهایی که داریم، دیر یا زود؛ ولی بالقطع و الیقین و بالمرّه و الی‌الأبد در گرداب نیستی غوطه‌ور گردیده و در قعر نسیان تاریکی محو و نابود خواهد شد، موجبات ناگواریست که آدمی را ببدترین وضعی دچار یأس و حرمان میسازد، امّید استقبال را می‌کشد و انسان را کاملاً بدبین میکند و لاّبد با خود چنین میاندیشد؛

  زینگونه که من کار جهان می‌بینم، عالم همه را یگان یگان می‌بینم.  
  سبحان الله!.. بهر چه در مینگرم ناکامی خویشتن در آن می‌بینم.  

بدبینی فلسفی، علی الأطلاق، آن چنان نظریّه ایست که هدر بودن حیات بشر و بیهودگی همه کار و کوشش اورا مسجّل و مسلّم میدارد و شبهه‌ای نیست که اگر ما مقدّرات بعد الموت خود را با یک حالت نگران و اندیشناک بسیار طبیعی استقبال نمیکردیم؛ در فلسفه و نظریّات ما، شمّه‌ای از بدبینی پیدا نمیشد. آنچه خاطر ما را بدین ورطهٔ فکر و اندیشه سوق میدهد، بدیهی است که همان قضیّهٔ مرگ است. مرگ هم برای ما بدیهی‌ترین حقایق، کاملترین، شاملترین و عمومی‌ترین قوانین است.