برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۱۶
خیام
 

خیلی قدیمی‌تر از آنها بوده است.

و اما خطّ نستعلیق، گرچه قبلة‌الکتاب سلطانعلی مشهدی از اساتید درجهٔ اوّل این خط که در سدهٔ دهم هجری قمری میزیسته، در منظومهٔ خود موسوم به (سراط‌الّسطور) گفته است:

  «نسخ تعلیق گر خفّی و جلی است؛ واضع الأصل خواجه میرعلی است»  

و میرعلی تبریزی معروف بواضع معاصر با شیخ کمال‌الدین مسعود خجندی بوده و در سدهٔ هشتم هجری زیسته؛ چنانکه خود سلطانعلی مشهدی در همان سراط‌الّسطور میگوید:

  «بد معاصر بمجمع‌الافضال؛ شیخ شیرین مقال شیخ کمال،  
  آنکه شعرش چو میوه‌های خجند هست شیرین‌تر از نبات و ز قند»  

ولی حقیقت امر اینست که خطّ نستعلیق، چنانکه از اسمش پیداست، از دو خطّ نسخ و تعلیق بتدریج و بر اثر تجارب و تمرینهای سایر اساتید فنّ مدتها قبل از مداخلهٔ میرعلی واضع بوجود آمده و در حال تکامل بوده و بالاخره، میر مشارالیه مفردات آنرا وضع کرده[۱] و بدین سبب هم بعنوان (واضع) معروف گردیده است؛ منتها آنکه قبل از میرعلی دارای قواعدی که او تعیین کرده نبوده و آنرا هر کس بشیوه‌ای مطابق سلیقهٔ خود و باصطلاح خطّاطان بسبک (من در آورده) خویش و مانند اشخاصی که بدون تعلیم و ارشاد استاد مشق و ممارست کرده و خطّ خود را پخته و جاافتاده میسازند، مینوشته است. و اینکه خود دکتر رزن در مقدمهٔ مجموعهٔ برلن میگوید: «شیوهٔ خط پخته و یکسان بودن آن حکماً جدید نیست و بنظر میرسد که کتاب بر دورهٔ خوشنویسی نستعلیق مقدم باشد» کاملاً صحیح بوده و از عکس چهار صفحه‌ای که در آخر مجموعهٔ برلن چاپ شده پیداست که شیوهٔ خط آن نسخه مقدم


  1. مفردات، در اصطلاح خطاطان الفاظی را گویند که از ترکیب هر حرفی با دیگری بوجود میآید؛ مانند (با، بب، بج، بد، بر– تا آخر) و معمولا باید هر مبتدی با مشق و فراگرفتن آنها شروع بآموختن هنر خطاطی بنماید.