برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۸۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۷۹
 

۴۲۰ – ۲۳۲ کم – ۲۲۹ رز

  گل گفت که «من یوسف مصر چمنم، یاقوت گرانمایهٔ پر زر دهنم»  
  گفتم «چو تویوسفی نشانی بنمای» گفتا که «بخون غرقه نگر[۱] پیرهنم»  

۴۲۱ – ۲۳۰ رز

  گویند مرا که «می پرستم» هستم. گویند مرا «فاسق و مستم» هستم.  
  در ظاهر من نگاه بسیار مکن؛ کاندر باطن چنانکه هستم، هستم.  

۴۲۲ – ۱۰۶ کم – ۲۳۱ رز

  ما افسر خان و تاج کی بفروشیم، دستار قصب ببانگ نی بفروشیم،  
  تسبیح که پیک لشکر تزویر است، ناگاه بیک جرعهٔ[۲] می بفروشیم.  

۴۲۳ – ۵ نز

  مائیم که اصل شادی و کان غمیم، سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم،  
  پستیم و بلندیم و زیادیم و کمیم، آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم.  

۴۲۴ – ۲۰۵ کم – ۲۳۲ رز

  ما خرقهٔ زهد در سر خم کردیم وز خاک خرابات تیمّم کردیم؛  
  باشد که ز خاک میکده[۳] دریابیم آن عمر که در مدرسه‌ها[۴] گم کردیم.  

۴۲۵ – ۲۱۲ حج

  ما کز می بیخودی طربناک شدیم وز پایهٔ دون بر سر افلاک شدیم؛  
  آخر هم از آلایش تن پاک شدیم، از خاک بر آمدیم و با خاک شدیم.  

۴۲۶ – ۲۸۴ حج – ۴۸ کم – ۲۳۳ رز

  مقصود ز جمله[۵] آفرینش مائیم، در چشم خرد جوهر[۶] بینش مائیم،  
  این دایره جهان چو انگشتری است؛ بی هیچ شکی[۷] نقش نگینش مائیم.  

  1. کم – گفتا که ز پس دریده بین.
  2. کم – پیاله.
  3. رز – درین میکده‌ها.
  4. رز – عمری که در آن مدرسه‌ها.
  5. کم – ز کل.
  6. کم – روان.
  7. کم – میدان بیقین.