برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۹۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۸۴
خیام
 

۴۵۶ – ۲۹۸ حج

  چندانکه نظر کنند صاحب نظران، در عالم خاک از کران تا بکران،  
  حاصل ز جهان بیوفا چیزی نیست؛ الّا می ناب و عارض خوش پسران.  

۴۵۷ – ۱۱ حج – ۲۴۶ رز – ۱۲۴ بو

  چون حاصل آدمی درین شورستان جز خوردن غصّه نیست با کندن جان؛  
  خرّم دل آن کزین[۱] جهان زود برفت، آسوده[۲] کسی که خود نیامد بمیان[۳].  

۴۵۸ – ۱۸۴ حج

  در خود نگر و هدایت دوست ببین، در هرچه نظر کنی همه اوست؛ ببین،  
  تو دیده نداری که ببینی او را؛ ورنه ز سرت تا بقدم اوست؛ ببین.  

۴۵۹ – ۱۹۸ حج – ۲۴۷ رز

  در دامن این چرخ نو انگیز کهن با دوست دو[۴] سر ز یک گریبان بر کن.  
  دستی که زمانه را نه سر یافت نه بن، کوته مکن از می که درازست سخن.  

۴۶۰ – ۱۲۵ بو

  درویش، ز تن جامهٔ صورت برکن؛ تا در ندهی بجامهٔ صورت تن.  
  رو کهنه گلیم فقر بر دوش افکن؛ در زیر گلیم کوس سلطانی زن.  

۴۶۱ – ۲۴ نز

  رفتم که درین منزل بیداد بدن، در دست نخواهد بجز از باد بدن.  
  آنرا باید بمرگ من شاد بدن؛ کز دست اجل تواند آزاد بدن.  

۴۶۲ – ۵۱ و ۱۲۷ حج – ۲۰۰ کم – ۲۴۸ رز – ۸ نز

  روزی[۵] که گذشتست ازو یاد مکن، روزی[۶] که نیامدست فریاد مکن،  
  بر رفته و ناآمده[۷] بنیاد منه[۸]، حالی خوش باش،[۹] عمر بر باد مکن.  

  1. رز – آنکه زین.
  2. رز واسوده.
  3. رز و بو – به بجهان.
  4. رز – تو.
  5. نز – از دی.
  6. کم و رز و نز – فردا.
  7. کم و رز و نز – بر نامده و گذشته.
  8. کم و رز و نز – مکن.
  9. کم – خوش باش کنون و.