خود درین مجموعه ذکر شده، مؤید تلمّذ خیام در محضر شیخالّرئیس است.
۱۲
جعفر بن محمد بن حسن مؤلّف (تاریخ کبیر جعفری) که وقایع تاریخی ایران را تا نیمهٔ قرن نهم هجری قمری در آن ضبط کرده، در کتاب مذکور راجع به خیام چنین مینویسد: «عمر خیام، از بزرگان حکماء اسلام بوده و تمام حکماء اسلام ببزرگی او قائلاند و از جهة ملکشاه زیج ساخته و خمسهٔ مسترقه تعیین کرده و اشعار نیکو دارد. وفات او سال پانصد و بیست و شش هجری بوده».
مأخذ تاریخ وفات خیام در این کتاب که سال ۵۲۶ هجری نوشته شده، ظاهراً، نسخهای از چهار مقالهٔ نظامی عروضی سمرقندی بوده که در آن بجای کلمهٔ (چند) از جملهٔ «چون در سنهٔ ثلثین بنشابور رسیدم (چند) سال بود آن بزرگوار روی در نقاب خاک کشیده بود» از حکایت هفتم مقالت سوم آن کتاب، کلمهٔ (چهار) تحریر یافته است و ما در این خصوص عنقریب مفصّلاً بحث خواهیم کرد.
۱۳
احمد بن نصرالله تتّوی سندی در کتاب (تاریخ الفی) خود که وقایع تاریخی اسلام را تا سال هزارم هجری قمری در آن گرد آورده و آنرا بنام (اکبرشاه هندی) تألیف کرده وفات خیام را در ضمن وقایع سال چهار صد و نود و هشت بعد از رحلت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) یعنی سال پانصد و نه هجری قمری ضبط نموده و راجع باحوال او چنین مینویسد:–
«حکیم؛ عمر خیام، وی از پیشوایان حکماء خراسان است. او را در حکمت قریب بمرتبه ابوعلی سینا میدانند. از تاریخ فاضل محمّد شهرزوری معلوم میشود که مولد وی در نیشابور بوده و آباء وی نیز نیشابوری بودهاند. بعضی او را از قریهٔ (شمشاد) تابع (بلخ) دانستهاند و بعضی مولدش را قریهٔ (بسنک) من توابع استراباد الحاصل؛ توطّن، اکثر اوقات در نیشابور داشته. حکیم مزبور بواسطهٔ بخل و ضنّت در نشر علوم، در تصنیف چندان اثری ظاهر نکرده و آنچه از وی شهرت دارد،