برگه:NaghdeHal.pdf/۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۸
نقد حال
 

صورت پارسی آنها و در موقعی که مقصود نقل به لفظ و بیان نصّ جمله‌ای از یک کتاب که به علامت « » ممتاز می‌شود نیست (که در این صورت اخیر هم باید به وسیلهٔ حاشیه خطای لفظ و تصحیح آن را برای آنکه خواننده اغراءِ به جهل نشود بیان نمود) دیگر نوشتن کلمات به‌صورت مصحّف جایز نیست.

ص ۳۵ س ۱۵ جمله‌ای که از ترجمهٔ فارسی کتاب ابن‌المقفّع نقل فرموده‌اند ظاهراً «بمحلّ» یعنی بمحلّ [عرض] یا امثال آن باید باشد، ص ۳۹ س ۲۰ بهتر این بود که به جای «قریب» گفته شود متجاوز از، ص ۴۳ س ۲۰ گویا ملک‌الجرذان صواب باشد نه الملک... و در خود کتاب کلیله هم که همین طور چاپ شده، ص ۴۵ س ۳ هوی صحیح است، ص ۴۹ س ۱۷ «بفتحه» ؟ (گویا مقصود به گاف یا بهتر بخواهید به کاف باشد ولی اساساً در بیان و فهماندن این مطلب اختصار و مسامحهٔ مخلّ شده است)، ص ۵۰ س ماقبل آخر ادراک به جای درک مناسب است زیرا درک = دریافتن (چه فهمیدن باشد چه رسیدن) نیامده، ص ۳۰ سطر اخیر و ۵۶ سطر ۴ از آخر و ص ۵۷ سطر ۴ و ۸ و ۱۷ و ۱۹ «الآداب الکبیر» که به جای «الادب الکبیر» صواب دانسته‌اید و حقّ هم البته با حضرت عالی است ظاهراً ناقص باشد و «کتاب الآداب الکبیر» یا «کتاب الآداب» باید گفته شود چه گویا کبیر صفت کتاب باشد، ص ۶۷ زمزمه، در باب این کلمه به کتابهای لغت عربی هم خوب بود مراجعه می‌فرمودید، فردوسی نیز گوید:

  بسی زر بر آتش برافشاندند به زمزم بسی آفرین خواندند،