برگه:Osyan by Forough Farokhzad.pdf/۱۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در کنار چشمه‌های سلسبیل تو
ما نمی‌خواهیم آن خواب طلایی را
سایه‌های سدر و طوبی ز آن خوبان باد
بر تو بخشیدیم این لطف خدایی را

حافظ آن پیری که دریا بود و دنیا بود
بر «جوی» بفروخت این باغ بهشتی را
من که باشم تا به جامی نگذرم از آن؟
تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را

چیست این افسانهٔ رنگین عطرآلود؟
چیست این رویای جادوبار سحرآمیز؟
کیستند این حوریان، این خوشه‌های نور؟
جامه‌هاشان از حریر نازک پرهیز

کوزه‌ها در دست و بر آن ساقهای نرم
لرزش موج خیال‌انگیز دامان‌ها
می‌خرامند از دری بر درگهی آرام
سینه‌هاشان خفته در آغوش مرجانها

آبها پاکیزه‌تر از قطره‌های اشک
نهرها بر سبزه‌های تازه لغزیده
میوه‌ها چون دانه‌های روشن یاقوت
گاه چیده، گاه بر هر شاخه ناچیده

سبز خطانی سرا پا لطف و زیبایی
ساقیان بزم و رهزنهای گنج دل
حسنشان جاوید و چشمان بهشتی ها
گاه بر آنان گهی بر حوریان مایل