برگه:Osyan by Forough Farokhzad.pdf/۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ساعت به‌روی سینهٔ دیوار
خالی ز ضربه‌ای، ز نوایی
در جرمی از سکوت و خموشی
خود نیز تکه‌ای ز فضایی

در قابهای کهنه، تصاویر
-این چهره‌های مضحک فانی-
بی‌رنگ از گذشت زمانها
شاید که بوده‌اند زمانی!

آیینه همچو چشم بزرگی
یک‌سو نشسته گرم تماشا
بر روی شیشه‌های نگاهش
بنشانده روح عاصی شب را

تو، خسته چون پرندهٔ پیری
رو می‌کنی به گرمی بستر
با پلکهای بستهٔ لرزان
سر می‌نهی به سینهٔ دفتر

گریند در کنار تو گویی
ارواح مردگان گذشته
آنها که خفته‌اند بر این تخت
پیش از تو، در زمان گذشته

زآنها هزار جنبش خاموش
زآنها هزار نالهٔ بی‌تاب
همچون حبابهای گریزان
بر چهرهٔ فشردهٔ مرداب