برگه:Osyan by Forough Farokhzad.pdf/۴۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

تکیه دادم به سینهٔ دیوار
گفتم آهسته :«این تویی کامی؟»
لیک دیدم کز آن گذشتهٔ تلخ
هیچ باقی نمانده جز نامی

عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبارآلود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ
شهر من گور آرزویم بود

۲۵ شهریور ۱۳۳۶ -تهران