بودند. اگر روز سوم عزاداری بجمعه تصادف کند تا جمعهٔ دیگر عزا را ادامه میدهند. وقتی قاری مشغول خواندن الرحمن بود و حضار «لابشییء» میگفتند سلمانی ده سر صاحب عزا و یکی از خویشان نزدیک او را فی المجلس تراشید و باین طریق عزاداری را ختم شده تلقی کردند. بعنوان عزاداری سیاه نمیپوشند. قبرهای مردگان خود را بندرت پا میگیرند و بسیار نادرند کسانی که سنگی برای روی قبر یکی از خویشان خود تهیه کننند. دستشان نمیرسید. سنگتراش هم دور است. مگر فصل بیکاری باشد و از خود اهالی بربیاید. ولی در گورستان عمومی ده سنگهای خوش تراش زیاد است. حتی سنگ مرمر هم دیده میشود که پیداست در جای دیگری تراشیدهاند و بمحل آوردهاند. در قسمت شمالی و غربی گورستان که بده نزدیکتر است روی قبرها بیشتر سنگهای تراشیده میتوان دید و در قسمتهای دیگر که بجاده نزدیکتر است و از ده بدور افتادهتر، کمتر. شاید در آن قسمت سنگ قبرها دم پا رفته است و شاید هم خرد شده است. کسی چه میداند شاید هم غریبهها بغارت بردهاند؟
سنگ قبرها غالباً از جای خود درآمده، کج وکوله شده، یکوری و حتی دمر بر روی خاک افتاده. حتی بعضی از آنها از امتداد شرقی و غربی نیز بدر آمدهاند. سنگهای مرمر اغلب کوچک است. روی یکی از این سنگهای مرمر که رنگ کرم داشت بخط نستعلیق بسیار زیبا این اشعار حک شده بود:
«ناخورده بری ز باغ دوران موسی | ناچیده گلی ازین گلستان موسی» |