بر نیامده. یکی از ایرادها آنکه نامهای خوراسان و خودبران و باختر و نیمروز را که نامهای پارسی چهارسوی جهان بوده و کوستها با آن نامها خوانده میشده یاد نکرده و کلمه خراسان را در بیت سوم مقصود از آن نام زمین است نه معنی مشرق. دوم آنکه ترتیبی را که خود ساسانیان برای شمردن چهار کوست داشته اند و خوراسان را نخست و خاوران را دوم و باختر را سوم و نیمروز را چهارم میشماردند تغییر داده است. سوم آنکه خزر را که در شمال بوده و جزو ایران هم نبوده جز جنوب شمرده و این اشتباه از فردوسی بسیار دور است.
اما بخش کردن خسرو پرویز سپاه را بچهار بخش در این باره هم میگوید: (شعرها گزین میشود)
گزین کرد از ایران بسی نامدار | جهاندیده واژه ناخواناو گرد و جنگی سوار | |||||
جهان را ببخشید بر چهار بهر | یکایک همه نامزد کرد شهر | |||||
از آن نامداران دو و دو هزار | سواران هشیار و خنجر کنار | |||||
فرستاد خسرو سوی مرز روم | نگهبان آن فرخ آباد بوم | |||||
هم از بامداران ده و دو هزار | گزین کرد از ایران نبرده سوار | |||||
واژه ناخوانا روان تا سوی زابلستان شوند | به بوم سپه واژه ناخوانا از گلستان شوند | |||||
و لشکر ده و دو هزار دیگر | دلاور بزرگان پرخاشخر واژه ناخوانا | |||||
بخواند و بسی پندها دادشان | براه آلاقان فرستادشان | |||||
بایشان سپرد آن در باختر | بدان تا نباشند ز دشمن گذر | |||||
ده و دو هزار دیگر برگزید | ز مردان جنگی چنان جون مزید واژه ناخوانا | |||||
بسوی خراسان فرستادشان | بسی پند و اندرزها دادشان[۱] |
در اینجا نیز نامهای خوراسان و خوربران و باختر و نیمروز را یاد نمیکند. شگفتر آنکه در بند را «در باختر» میخواند و بی شک باختر در این کلمه بمعنی شمال است زیرا دربند در شمال ایران بود و هست. ولی یقین است که خود فردوسی ملتفت این معنی آن کلمه نبوده است. بهر حال نوشته های طبری از هر بابت بر گفته های فردوسی برتری دارد.
- ↑ شاهنامه خاور ص 214 و 215