برگه:Qabus nama.pdf/۱۰۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۵۰
 

باب دوازدهم

اندر مهمانی کردن و مهمان شدن و شرایط آن

اما مردم بیگانه را هر روز مهمان مکن، از آنک هر روز بحق مهمان نتوان رسیدن؛ بنگر تا یک ماه چندبار مهمانی توانی کردن، آنکه سه بار توانی کردن یک بار کن و آن سه بار اندرو خرج کن، تا خوان تو از همه عیبی مبرا بود و زبان عیب جویان بر تو بسته باشد و چون مهمان در خانۀ تو آید هر کس را پیش باز میفرست و تقرّبی کن و تیمار هر کس بسزای او میدار، چنانکه بو شکور گوید[۱]، شعر (ص ۶۴):

  اگر دوست مهمان بود یا نه دوست شب و روز تیمار مهمان نکوست  

و اگر میوه بود پیش از طعام میوها تو پیش آر، تا بخورند و یک زمان توقف کن و آنگه خوردنی‌ها آور و تو منشین تا آنگاه که مهمانان بگویند یک بار و دو بار که بنشین؛ آنگاه با ایشان مساعدت کن و نان بخور و فروتر از همه کس نشین، مگر مهمان بزرگ باشد که نشستن ممکن نبود و از مهمانان عذر مخواه، که عذر خواستن طبع عامّه و بازاریان بود و هر ساعت مگوی: ای فلان، نان نیک بخور و هیچ نمی‌خوری، شرم مدار که از جهت تو چیزی نتوانستم کردن، انشاالله که بعد ازین عذر آن‌ها بخواهیم. این نه سخنان محتشمان بود، این لفظی بود که بسال‌ها مهمان یک بار توان کرد از جملۀ بازاریان، که از چنین گفتار مردم شرمسار شوند و نان نتوانند خوردن و نیم سیر از خوان تو برخیزند و ما را بگیلان رسمی نیکوست: چون مهمان را بخانه برند خوان بنهند و کوزهای آب حاضر کنند و مهمان خداوند و متعلقان همه بروند، مگر یک تن از جای دور باز ایستد، از بهر کاسه نهاذن، تا مهمان چنان که خواهد نان بخورد، آنکه پیش نان[۲] پیش آیذ و رسم عرب نیز چنین است؛ چون مهمانان


  1. در اصل: شکر گویند
  2. خ میزبان