برگه:Qabus nama.pdf/۱۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۶۵
 

گردانیدن نه از حکمت باشد؛ اما رسم محتشمان و منعمان چنانست که تابستان نیمروز بقیلوله روند، باشد که بخسپند یا نه.

اما طریق تنعم آنست که چنانک رسم بود بیآسایند یک ساعت، (ص ۸۲) اگر نه [با] کسی که وقت ایشان باوی خوش باشد خلوت کنند تا آفتاب فرو گردد و گرما شکسته شود، آنگاه بیرون آیند؛ فی الجمله جهد بایذ کرد تا بیشتر عمر در بیداری گذاری و کم خسبی که بسیار خواهند خفتن.

اما بروز و شب هرگاه که بخواهی خفت تنها نباید خفت، با کسی باید خفت که روح تو تازه دارد، از بهر آنک خفته و مرده هر دو بقیاس یکی باشند، هیچ دو را از عالم خبر نباشد، لکن یکی خفته باشد با حیات و یکی خفته بی حیات، اکنون فرقی باید میان این دو خفته، که آن یکی را تنها همی باید بود بعذر عاجزی و این خفته را که اضطرار نیست چرا چنان خسبد که آن عاجز باضطرار، پس مونس بستر این جهان جان افزای باید، که مونس آن بستر آن چنانک هست خود هست، تا خفتن زندگان از خفتن مردگان پیدا باشد. لکن پگاه خاستن عادت باید کرد، چنانک پیش از آفتاب برآمدن برخیزی، تا وقت طلوع را فریضۀ حق تعالی گزارده باشی و هر که بر آفتاب برآمدن برخیزد تنک روزی باشد، از بهر آنک وقت نماز از وی درگذشته باشد، شومی آن وی را دریابد. پس پگاه برخیز و فریضۀ حق تعالی بگزار، آنگاه آغاز شغلهاء خویش کن، اگر بامداد شغلی نباشد خواهی که بشکار و تماشا (ص ۸۳) روی روا باشد که بشکار و عیش مشغول باشی، و بالله التوفیق.