برگه:Qabus nama.pdf/۱۱۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۶۶
 

باب هژدهم

اندر شکار کردن

ای پسر بدانک بر اسب نشستن و شکار کردن و چوگان زدن کار محتشمان است، خاصه بجوانی.

اما هر کاری را حد و اندازه باید با ترتیب و همه روز شکار نتوان کرد و هفته هفت روز باشد، دو روز بشکار و سه روز بشراب مشغول باش و دو روز بکدخدایی خویش.

اما چون بر اسب نشستی بر اسب خرد منشین، که مرد اگر چه منظرانی بود بر اسب خرد حقیر نماید و اگر مردی حقیر باشد بر اسب بزرگ بلند نماید و بر اسب راهوار جز در سفر منشین که چون اسب راهوار باشد مرد خویشتن را افگنده دارد و اندر شهر و اندر موکب بر اسب جهنده و تیز بنشین، تا از سبب تندی وی از خویشتن غافل نباشی و مادام راست نشین تا زشت کار ننمایی و در شکارگاه بر خیره اسب متاز، که بیهوده اسب تاختن کار غلامان و کودکان باشد و در عقب سباع اسب متاز که در شکار سباع هیچ فایده نباشد و جز مخاطرۀ جان هیچ حاصل نشود، چنانک دو پادشاه بزرگ در شکار سباع هلاک شده‌اند: یکی جدّ پدر من وشمگیر[۱] بن زیار و دیگر پسر عم من امیر شرف المعالی؛ پس بگذار (ص ۸۴) تا کهتران تو بتازند، تو متاز مگر پیش پادشاه بزرگ، نام جستن را و یا خویشتن باز نمودن را روا باشد؛ پس اگر شکار دوست داری شکار باز و جرغ و شاهین و یوز و سگ مشغول باش، تا هم شکار کرده باشی و هم بیم مخاطره نباشد؛ گوشت شکاری نه خوردن را شاید و نه پوست او پوشیدن را، پس اگر شکار باز کنی پادشاهان را دو گونه کنند: پادشاهان خراسان باز بدست


  1. در اصل: شمگیر