برگه:Qabus nama.pdf/۱۲۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۴
 

خواره هیچ استوار مدار و همه کس را دزد دان تا چیز تو از دزد ایمن باشد و در جمع کردن چیزی تقصیر مکن که تن آسانی در رنج است و رنج در تن آسانی، چنانک آسایش امروز رنج فردا باشد و رنج امروز آسایش فردا بود و هرچ آن برنج و بی رنج بدست آید جهد کن تا از درمی دو دانگ خرج خانه خویش کنی و از آن عیال خویش، اگرچه دربایست بود و محتاج باشی بیش ازین بکار مبر و چون ازین روی دو دانگ بکار برود دو دانگ دیگر ذخیره نه و یاد مکن و از بهر وارثان بگذار و ایام ضعیفی و پیری را، تا فریادرس تو بود و آن دو دانگ دیگر که باقی بماند بتجمل خویش صرف کن (ص ۹۴) و تجمل آن کن که نمیرد و کهن نشود، چون جواهر و زرینه و سیمینه و برنجینه و روینه و مانند این؛ پس اگر بیشتر ازین چیزی باشد بخاک ده، که هرچه بخاک دهی بازیابی از خاک و مایه دایم بر جای باشد و سود روان و حلال و چون تجمل ساختی بهر بایستی و ضرورتی که ترا باشد تجمّل خانه مفروش و مگوی که ای مرد اکنون ضرورت است بفروشم وقتی دیگر با خرم، که از بهر خللی اگر تجمل خانه بفروشی باومید عوض بازخریدن مگر خریده شود[۱] و آن از دست بشود و خانه تهی بماند، پس دیر نباشد که مفلس‌تر همه مفلسان تو باشی و نیز بهر ضرورتی که که ترا پیش آید فام مکن و چیز خویش بگرو منه و البته زر بسود مده و مستان و ایام[۲]خواستن ذلیلی و کم‌آزرمی بزرگ دان و تا بتوانی تو هم هیچ کس را یک درم فام مده، خاصّه دوستان را، که ایام[۲] خواستن از دوست بزرگترین آزاری باشد؛ پس چون فام دادی آن درم


  1. ظ خریده نشود.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ در هر دو موضع در اصل: ایام، ضاهراً خطای کتابتست و می‌بایست اوام نوشته باشد که لغتی است در وام و در کتاب اسرار التوحید فی مقامات ابی السعید نیز بهمین ضبط آمده است و نیز ممکن است اقام باشد زیرا که فام نیز بمعنی وام چه در متن حاضر در همین سطور و چه در موارد دیگر آمده‌است و سوزنی سمرقندی در شعر خود بسیار آورده، از آن جمله درین بیت:
      خوش بخندید و مرا گفت بدین زر نشود نه مرا ساخته کار و نه ترا سوخته فام  

    و در موضع دیگر:

      قیمت عیار را هم فام کرد از دیگری بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام