برگه:Qabus nama.pdf/۱۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۶
 

باب بیست و دوم

اندر امانت نگاهداشتن

ای پسر، اگر بتو کسی امانتی نهد بهیچ حال مپذیر و چون پذیرفتی نگاه دار، از آنچ امانت پذیرفتن بلا بود، از بهر آنک عاقبت آن از سه وجه بیرون نباشد: اگر این امانت بوی باز دهی چنان کرده باشی که حق تعالی گفت، در محکم تنزیل: أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها [۱]، طریق جوانمردی و مردی آنست که امانت نپذیریو چون پذیرفتی نگاه داری تا بسلامت بخداوند باز رسانی.

حکایت: چنان شنودم که مردی بسحرگاه بتاریکی از خانه بیرون آمد، تا بگرمابه رود؛ در راه دوستی را از آن خویش بدید. گفت: موافقت کنی با من تا بگرمابه رویم؟ دوست گفت: تا بدر گرمابه با تو هم راهی کنم، لیکن در گرمابه نتوانم آمد، که شغلی (ص ۹۶) دارم. تا بنزدیک گرمابه با وی برفت، بسر دوراهی رسیدند و این دوست بیش از آنک دوست را خبر دهد بازگشت و براهی دیگر برفت؛ اتفاق را طرّاری از پس این مرد همی آمد، تا بگرمابه رود، بطرّاری خویش: از قضااین مرد باز نگریست طرّار را دید و هنوز تاریک بود، پنداشت که آن دوست اوست، صد دینار در آستین داشت، بر دستار چه بسته ار آستین بیرون کرد و بدان طرّار داد و گفت: ای برادر، این امانت است، بگیر تا من از گرمابه برآیم بمن باز دهی. طرّار زر از وی بستاند و هم آنجا مقام کرد، تا وی از گرمابه برآمد روشن شده بود، جامه پوشید و راست برفت، طرّار او را باز خواند و گفت: ای جوانمرد، زر خویش باز ستان و پس برو، که امروز من از شغل خویش باز ماندم از جهت امانت تو، مرد[۲] گفت: این امانت چیست و تو چه بودی؟ طرّار گفت: من مردی طرارم و تو این زر بمن دادی تا از گرمابه برآئی، مرد[۲] گفت: اگر طرّاری چرا زر من


  1. قرآن کریم سورة النساء آیۀ ۶۱
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ قسمتی که در میان این دو علامت [۲] است بهمان خط متن در حاشیه سرخی افزوده شده و بجای آن در متن راده گذاشته است.