برگه:Qabus nama.pdf/۱۳۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۲
 

همه خلق با یکدیگر آمیخته‌اند مگر هندوان و از روزگار آدم باز عادت ایشان چنین است که هیچ پیشه‌ور بخلاف یک‌دیگر پیوند نکند، چنانک بقالان دختر ببقال دهند و بخواهند و قصابان با قصابان و خبازان با خبازان و لشکری با لشکری و برهمن ببرهمن، پس درجۀ ایشان، هر جنسی ازیشان طبعی دیگر دارند و من شرح هریک نتوانم داد، کتاب از حال خود بگردد؛ اما بهترین ایشان هم مهربان بود و هم بخرد و راد و شجاع بود و کدخدای بود و برهمن و دانشمند بود و نوبی و حبشی و بی‌عیب ترند و حبشی از نوبی به بود که در ستایش حبشی خیر بسیارست از پیغامبر علیه السلام. این بود معرفت اجناس و هنر و عیب هریک، اکنون شرط سهم[۱] آنست که آگاه باشی از علتهاء ظاهر و باطن بعلامات و آن چنان است که در وقت خریدن غافل مباش و بیک نظر راضی مباش، که باول نظر بسیار خوب باشد که زشت نماید و بسیار زشت بود که خوب نماید؛ دیگر آنک چهرۀ آدمی پیوسته برنگ خود نباشد: گاه بخوبی گراید و گاه بزشتی و نیک نگاه کن در همه اندام، تا بر تو چیزی پوشیده نگردد و بسیار علتها نهان بود که قصد آمدن (ص ۱۰۶) کند و هنوز نیامده باشد، تا چند روز بخواهد آمدن، آن را علامتها بود، چنانک اگر در گونه لختی زرد فامی باشد و رنگ لبش گشته بود و پژمرده باشد چشمهاش، دلیل بواسیر بود و اگر پلک چشم آماس دارد دلیل استسقا بود و سرخی چشم و ممتلی بودن و [۲] رگها پیشانی دلیل صرع دموی بود و دبر جنبانیدن مژگان و لب جنبانیدن بسیار دلیل مالیخولیا کند و کژّی استخان بینی و ناهمواری بینی دلیل ناسور و بواسیر بینی باشد و موی سخت سیاه و سخت ستبر و گشن چنانک جای جای سیاه‌تر بود دلیل کند که موی او رنگ کرده باشند و بر تن جای جای کی نه جای داغ بود داغ بینی و وشم کرده، نگاه کن تا زیر او برص نباشد و زردی چشم دلیل یرقان بود و هنگام خریدن غلام را بخوابان ستان و هر دو پهلوی وی بمال و نیک بنگر تا هیچ دردی و آماس در آن دارد، پس اگر دارد درد


  1. خ سیم
  2. ظ واو زائد می‌نماید