برگه:Qabus nama.pdf/۱۳۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۷
 

باب بیست و بنجم

اندر خریدن اسب

بدان ای بسر، اگر اسب خری زنهار گوش دار تا بر تو غلط نرود، که جوهر اسب و آدمی یکسانست: اسب نیک و مرد نیک را هر قیمتی که نهی (ص ۱۱۲) برگیرد، چنانک اسب بد را و آدمی بد را هر چند نکوهی توان نکوهیدن و حکما گفته‌اند که: جهان بمردمان بپای است و مردم بحیوان و نیکوترین حیوان از حیوانات اسب است که داشتن او هم از کدخدائیست و هم از مروت و در مثل است که: اسب و جامه را نیکو دار، تا اسب و جامه ترا نیکو دارد و معرفت نیک و بد اسب از مردم دشوارترست، که مردم را با دعوی معنی باشد و اسب را نباشد، بل که دعوی اسب دیدارست، تا از معنی اسب خبر بافی اول بدیدار نگر، که اگر بهتر غلط کنی بدیدار غلط نکنی، که اغلب اسب نیک را صورت نیکو بود و بد را بد باشد؛ پس نکوتر صورتی چنانک استادان بیطار گفته‌اند آنست که: باید که دندان او باریک بود و پیوسته و سپید و لب زیرین درازتر و بینی فراخ و برکشیده و پهن پیشانی و دراز گوش و میان گوشها برکشیده و گشاده و آهخته گردن، باریک بنگاه، گردن ستبر و ستبر خرده گاه و زبرین قصبه کوتاه تر از زیرین، خردموی، سمهاء وی سیاه و دراز و گرد پاشنه، بلند پشت، کوتاه تهی گاه، فراخ سینه، میان دست و پایهاء او گشاده، دم گشن و دراز، بویۀ دم او باریک و سیاه خایه و سیاه چشم و سیاه مژه (ص ۱۱۳) و در راه رفتن هوشیار و مالیده خردگاه، کوتاه پشت، معلق سرین، عریض کفل، درون سون ران او پر گوشت، بهم در رسته، چون سوار بر خویشتن حرکت کند باید که از حرکت مرد آگاه باشد. این هنرها که گفتم علی الاطلاق در هر اسبی باید که بود و در هر اسبی که اینها بود نیک بود و آنچ در اسبی بود و در دیگری نبود که بهترین رنگهاء اسب کمیت و خرماگون است، که هم نیکو بود و هم در گرما و سرما صبور باشد و رنج کش،