برگه:Qabus nama.pdf/۵۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

جهان را بیهودی نیافرید بیهوده باشد که داد نعمت و روزی نا داده، ماند و روزی آنست که روزی بروزی خواره دهی تا بخورد، داد چنین بود، مردم آفرید تا روزی خورد و چون مردم بدید کرد تمامی نعمت مردم بود و مردم را لابد بود از سیاست و ترتیب، سیاست و ترتیب بی راهنمائی خام بود که هر گه روزی خواری که روزی بی ترتیب و عدل خورد سباس روزی دهنده نداند و این عیب روزی دهنده را بود که روزی خویش بی دانشان دهد و روزی ده بی عیب بود و روزی خواره را بی دانش نگذاشت چنانک در قرآن میگوید: علم الانسان مالم یعلم (۱) و در میان مردم بیغامبران را فرستاد تا راه دانش و ترتیب روزی خوردن و شکر روزی ده بمردم آموختند، تا آفرینش این جهان بعدل بود و تمامی عدل بحکمت و این حکمت نعمت و تمامی نعمت بروزی خواره و تمامی روزی خواره به بیغامبران راه نمود و برروزی خواره چندان فضل است که روزی خوراه را بر روزی راه نماید. پس چون از خرد برنگری چندان حرمت و شفقت و آرزو که روزی خواره را بر نعمت و روزی است واجب کند که حق راه نمای خویش بشناسی و روزی ده خویش را منت داری و فرستادگان او را حق شناسی و دست بایشان زنی و همه بیغامبران را براست گویی داری از آدم تا بیغامبر ما صلوات الله علیهم اجمعین فرمان بردار باشی (ص ۱۵) بر دین و شکر منعم بتمامی بگزاری و حق فرایض نگاهداری تا نیک نام و ستوده باشی.