برگه:Qabus nama.pdf/۶۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۴
 

کند جون بیماری بود که کار تن‌درستان کند و داستان او راست جون داستان آن دو حاجی بود که یکی توانگر و یکی درویش بود:

حکایت: وقتی رئیس بخارا قصد حج کرد و مردی (ص ۱۹) سخت منعم بود و در آن قافله کسی ازو منعم‌تر نبود و فزون از صد شتر در زیر بار او بود و او در عماری نشسته بود و خرامان و نازان همی شد، در بادیه با ساز و آلت تمام و قومی از درویش و توانگر باوی همراه بودند، چون نزدیک عرفات برسیدند درویشی همی آمد بای برهنه و تشنه و گرسنه و بایها آبله کرده، رئیس بخارا را دید بدان سان ساز و تن آسانی روی بوی کرد و گفت: وقت مکافات جزای من و تو هر دو یکی خواهد بود؟ تو در آن ناز و نعمت همی روی و من درین شدت. رئیس بخارا گفت حاشا که جزای من و تو هر دو یکی باشد و اگر من بدانستمی که جزای من و تو هر دو یکی خواهد بود هرگز قدم در بادیه ننهادمی. درویش گفت چرا؟ گفت: از بهر آنک من بفرمان خدای تعالی آمدم و تو بر خلاف فرمان حق تعالی میکنی و مرا بخوانده‌اند و من میهمانم و تو طفیلی و حشمت میهمان خوانده با طفیلی کی راست باشد و حق تعالی توانگران را خواند و درویشان را گفت: وَ لا تلقوُا بأیدیکُم[۱] اِلی التهلکة[۲]، تو بی‌فرمان خدای به بیچارگی و گرسنگی در بادیه آمدی و خود را در تهلکه افکندی و فرمان حق تعالی را کار نبستی و با فرمان برداران جرا برابر کنی، هر که استطاعت دارد و حج کند فرمان حق تعالی بجای آورده‌باشد و داد نعمت او داد.

بس چون ترا ای بسر ساز حج بود هیج تقصیر (ص ۲۰) مکن که ساز سفر حج بنج جیزست: مکنت و نعمت و توانائی و مدت و داد و حرمت و امن و راحت، جون ازین بهره یابی جهد کن بر تمامی و بدانک حج طاعتیست کی دایم جون ساز بود اگر نیّت در سال مستقبل معلق کنی جرم امام از تو منقطع گردد ولکن زکوة مال طاعتیست که بهیجگونه چون مکنت بود نادادن عذری نیست و خدای تعالی زکوة


  1. خ در اصل: ایدیکم
  2. خ قرآن کریم: سورة البقره، آیهٔ ۱۹۱