برگه:Qabus nama.pdf/۸۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۲
 

اما در کارها افراط مکن و افراط را شوم دان و اندر همه شغل میانه باش که صاحب شریعت ما کفت: خیر الامور اوسطها[۱] و بر سخن و شغل کزاردن آهستگی عادت کن و اکر از گران سنگی و آهستگی نکوهیده گردی دوستر دارم که از سبکساری[۲] و شتاب‌زدکی ستوده گردی و بدانستن رازی که تعلق بنیک و بد تو دارد رغبت منمای و جز با خود با کس راز مگوی، اگرچه درون سخن نیک بود، از برون سون کمان بزشتی برند، که آدمیان بیشتر بر یک‌دیگر بد کمانند در هر کاری سخن و همت‌وحال باندازۀ مال دار و هرجه بگویی آن کوی که برراستی سخن تو کواهی دهند (ص ۴۴)، اکر جه بنزدیک مردمان سخن‌کوی صادق باشی، اکر خواهی که خود را معیوب گردانی[۳] بر هیچ چیز کواه مشو، بس اکر شوی بوقت کواهی دادن احتراز مکن و چون کواهی دهی بمیل مده، هر سخن که بکویند بشنو، لیکن بکار بستن مشتاب و هرچه کویی باندیشه گوی و اندیشه را مقدّم کفتار خویش دار، تا از گفته پشیمان نگردی، که بیش اندیشی دوام[۴] کفایت است و از شنودن هیج سخن ملول [مباش]، اگر بکارت آید یا نه بشنو، تا در سخن بر تو بسته نشود و فایدۀ سخن غایب نگردد و سرد سخن مباش که سخن سرد جون تخمی است که از وی دشمنی روید و اگر جه دانا باشی خود را نادان شمر، تا در آموختن بر تو گشاده [گردد] و هیج سخن را مشکن و مستای تا نخست عیب و هنر آن را معلوم نگردانی و سخن یک کونه کوی، با خاص خاص و با عام عام، تا از حد حکمت بیرون نباشی و بر مستمع وبال نکردد، مگر در جایی که در سخن کفتن از تو حجّت و دلیل جویند و اکر در جایگاهی از تو در سخن کفتن از تو حجّت جویند سخن برضای ایشان کوی، تا بسلامت از میان ایشان بیرون آیی و اکر سخن‌دان باشی کمتر از آن نمای که دانی، تا بوقت کفتار بیاده نمانی و بسیار

دان و کم کوی باش، نه کم دان بسیار کوی، که کفته‌اند که: خاموشی دوم سلامتی است و بسیار کفتن دوم بی (ص ۴۵) خردی، از آنک بسیار کوی، اکر جه که


  1. در اصل: اوساطها
  2. در اصل: سبکباری
  3. خ اگر نخواهی که بستم خود را معیوب کنی
  4. خ دوّم