برگه:Qabus nama.pdf/۹۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۶
 

صاحب فرمود که: باز آریتش. صاحب پرسید که: یا فلان، نان ناخورده از خوان چرا برخاستی؟ مرد گفت: مرا نان آنکس نشاید خورد که موی در لقمۀ من بربیند. صاحب سخت خجل شد از آنسخن.

امّا بخویشتن مشغول باش و لختی درنگ همی کن، آنگاه بعد از آن کاسه فرمای آوردن و رسم محتشمان دو گونه است: بعضی نخست کاسۀ خویش فرمایند نهادن و آنگاه از آن دیگران و بعضی نخست کاسۀ دیگران ننهند و آنگاه از آن خویش و این طریق کرم است (ص ۶۰) و آن طریق سیاست و فرمای تا کاسۀ ملون نهند، یکی ترش و یکی شیرین؛ چنان کن که چون از خوان برخیزند بسیار خوار و کم خوار همه سیر باشند و اگر پیش تو خوردنی بود و پیش دیگران نبود از پیش خود به پیش دیگران فرست و بر سر نان ترش روی مباش و با خوانسالار بخیره جنگ مکن که فلان خوردنی نیک است و فلان بذ است، که آن سخن زمانی دیگر گفته آید. چون ترتیب نان خوردن دانسته شد ترتیب شراب خوردن را بدان که آنرا هم نهاذی و رسمی علی حده هست تا کارهاء او مرتب باشد.