برگه:Qabus nama.pdf/۹۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۸
 

بود آن کذوی پوسیذه بود نه معده؛ پس گفتم که سه ساعت از طعام گذشته نبیذ خوری، تا در معده طعام پخته باشد و چهار طبع تو نصیب طعام بردارد، آنگه نبیذ خوری تا هم از شراب بهرور باشی و هم از طعام. اما آغاز سبکی خوردن نماز دیگر کن، تا چون مستی درآید شب اندر تو آمذه باشد و مردمان مستی تو نبینند و در مستی نقلان مکن، که نقلان نا محمود بود و بدشت و باغ بسبکی خوردن مرو و اگر روی مستی را سبکی مخور، باخانه آی و مستی بخانه کن که آنچه زیر آسمانۀ خانه توان کرد (ص ۶۲) زیر آسمان نتوان کرد، که سایۀ سقف خانه بهتر و پوشیذه‌تر از درخت بوذ، از آنک مردم در خانه خود پادشاهی است در مملکت خویش و اندر صحرای مردم چون غریبی بود اندر غربت و اگرچه محتشم غریبی بود پیذا باشد که دست محتشمان[۱] تا کجا رسد و همیشه از نبیذ چنان پرهیز کن که هنوز دو سه نبیذ را جای بود و پرهیز کن از لقمۀ سیری و از قدح مستی، که سیری و مستی نه همه در شراب و طعامست، که سیری در لقمۀ باز پسین است، چنانکه مستی در قدح باز پسین؛ پس چرا مولع باید بود بکاری که ثمرۀ او این انواع باشد و من دانم که بذین سخنان دست از نبیذ بنداری و سخن کس نشنوی، باری تا توانی پیوسته صبوحی کردن عادت مکن و اگر باتفاق صبوحی کنی باوقات کن، خردمندان صبوحی را نه ستوذه داشته‌اند؛ اول شومی صبوحی آن باشد که نماز بامداد از تو فایت شود و دیگر هنوز خواب دوشین از دماغ بیرون نیامده باشد، بخار امروزین باوی باز گردد، ثمرۀ او جز ماخولیا نباشد، که فسساد در مفسد بیش از فساد یک مفسد باشد؛ دیگر وقتی که مردمان خفته باشند و[۲] تو بیذار باشی و چون مردمان بیذار شوند ناچار ترا بباید خفت، چون همه روز نخسبی و همه شب بیذار باشی روز دیگر اعضاهای تو خسته و رنجور باشند، از رنج نبیذ و از رنج بیخوابی و کم صبوحی بود که درو عربده (ص ۶۳) نبود، یا محالی کرده نیابد که از آن پشیمانی خیزد و با خرجی بواجب[۳] کرده نیابد. اما اگر وقتی ناگاه صبوحی


  1. خ غریبان
  2. ظاهراً واو زائد است
  3. خ بناواجب