این برگ همسنجی شدهاست.
105
OMAR KHAYYAM
۱۵۳
این جمْعِ اکابر که مناصب دارند | ||||||
از غصّه و غم ز جان خود بیزارند | ||||||
و آنکس که اسیرِ حرص چون ایشان نیست | ||||||
وین طرفه که آدمیش می نشْمارند |
۱۵۴
این چرخِ جفابیشهٔ عالی بنیاد | ||||||
هرگز گرهِ کارِ کسی را نکشاد | ||||||
هرجا که دلی دید که داغی دارد | ||||||
داغِ دگری بر سرِ آن داغ نهاد |
۱۵۵
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد | ||||||
وین تازه بهارِ شادمانی طی شد | ||||||
آنمرغِ طرب که نامِ او بود شباب | ||||||
فریاد ندانم که کی آمد کی شد |
153.C. L. N .A. I.In line 4 scan Ádămēshă.See Bl., Prosody, p. xii. Section xxix.
154.C. L. N. A. I.—Note ra separated from its noun by intervening genitives.Vullers, Section 207.
155.C. L. N. A. I.In line 4 scan kăyámad, dissolving the diphthong.