این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
169
OMAR KHAYYAM
۲۴۹
چون نیست ز اختر آنکه رو داد قرار | ||||||
چندین ز پئی مرادِ دل رنج مدار | ||||||
هان تا ننهی بر دلِ خود چندین بار | ||||||
بگذاستن و گذشتن است اخر کار |
۲۵۰
جانا میِ صافِ نا مشوّش میخور | ||||||
بر یادِ بتانِ نغزِ دلکش می خور | ||||||
می خونِ رز است و رز ترا میگوید | ||||||
خون بر تو حلال کردهام خوش می خور |
۲۵۱
دلتنگ شوی یکجوَکی بنگ بخور | ||||||
یا یک منَکی بادهٔ گلرنگ بخور | ||||||
صوفی شدهٔ این نخوری آن نخوری | ||||||
در خورْدِ تو سنگست برو سنگ بخور |
249.C. L. N. A. I. J.
250.C. L. N. A. I. J.
251.N.In lines 1 and 2 scan yakjăwăkī and mănăkī, ak being the diminutive, and yá the ya i tankír, displacing the izáfat: Lumsden, ii. 269 (?).Bang a narcotic, made of hemp.