این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
173
OMAR KHAYYAM
۲۵۵
عمْرِ تو چه دو صد و چه سیصد چه هزار | ||||||
زین کهنه سرا برون برندت ناچار | ||||||
گر بادشهی و گر گدایِ بازار | ||||||
این هر دو بیک نرخ بُوَد آخر کار |
۲۵۶
او را خواهی ز زن و فرزند ببُر | ||||||
مردانه در آز خویش و پیوند ببُر | ||||||
هر چیز که هست بندِ راهست ترا | ||||||
با بند چگونه ره روی بند ببُر |
۲۵۷
ایدل چو حقیقتِ جهانست مجاز | ||||||
چندین چه خوری تو غم ازین رنجِ دراز | ||||||
تن را بقضا سپار و با درد بساز | ||||||
کین رفته قلم ز بهرِ تو ناید باز |
255.L.
256.L. B.So Gulshan i Ráz, l. 944.
257.L. N. B.The 'pen' is that with which Allah writes his decrees.