این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
251
OMAR KHAYYAM
۳۷۲
در عالمِ خاک از کران تا بکران | ||||||
چندانکه نظر کنند صاحب نظران | ||||||
حاصل ز جهانِ بیوفا چیزی نیست | ||||||
الّا میِ لعل و عارضِ خوش پسران |
۳۷۳
دی بر لبِ جوی با نگاری موزون | ||||||
من بودم و ساغرِ شرابِ گلگون | ||||||
در پیش نهاده صدفی کز گهرش | ||||||
نوبتزنِ صبحِ صادق آید بیرون |
۳۷۴
شرمت ناید ازین تباهی کردن | ||||||
زین ترکِ اوامر و نواهی کردن | ||||||
گیرم که سراسر اینجهان ملکِ تو شد | ||||||
جز آن که رها کنی چه خواهی کردن |
372.N.Note izáfat dropped after sáhib. Bl., Prosody, p. 14.
373.N.Nigáré, Here ya may be ya i tankír, the izáfat being dispensed with (Lumsden, ii. 269), [?] or perhaps ya i tausífí before the "sifat" mawzún.
374.C. L. N. A. I. J.