خواستهاند او را رو سفید کنند.
این نکته را هم نگفته نگذاریم که از این تحقیقات ما گمان نبرند که ما سخنسرایانی را که در شعر موعظه و نصیحت یا مناجات و حمد و نعت یا تحقیق عرفانی و اخلاقی یا مغازله و معاشقه میکنند نمیپسندیم یا از خیّام کمتر میشماریم و برعکس ادّعا میکنیم که هیچکس ارادتش نسبت بامثال سنائی و نظامی و عطّار و سعدی و حافظ و مولوی از ما بیشتر نیست حرف ما اینست که سخن خیّام نوع دیگری است و آنهم بجای خویش نیکوست و اگر درست بنگری با همه تحقیقاتی که کردیم همین رباعیات هم بنوعی مناجات است هم قسمی عرفان است و هم وجهی از موعظه است و هم رنگی از مغازله است و لوازم و خصایص شاعری را هم بنحو کمال دارا میباشد.
در پایان سخن باید تصریح کنیم که این رباعیها که ما اختیار کرده و بنام خیّام قلمداد میکنیم مدّعی نیستیم که بطور قطع و یقین از خیام است یا اینکه رباعیات خیّام منحصر باینست