این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۸۴
گرچه غم و رنج من درازی دارد | عیش و طرب تو سرفرازی دارد | |||||
بر هر دو مکن تکیه که دورانِ فلک | در پرده هزار گونه بازی دارد |
۸۵
گردون ز زمین هیچ گلی بر نارد | کش نشکند و هم بزمین نسپارد | |||||
گر ابر چو آب خاک را بردارد | تا حشر همه خون عزیزان بارد |
۸۶
گر یک نَفست ز زندگانی گذرد | مگذار که جز بشادمانی گذرد | |||||
هُشدار که سرمایهٔ سودای جهان | عمر است چنان کش گذرانی گذرد |
۸۷
گویند بهشت و حور عین خواهد بود | آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود | |||||
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک | چون عاقبتِ کار چنین خواهد بود |
۹۲